معجزه گری، جادوگری، فیاض یا هنرهای ماورائی
به روایت ال یاسین (شاگردان ایلیا میم)
یكی از اتهاماتی كه در محافل مختلف بر علیه ایلیا مطرح می
شد یا حتی در بعضی از سخنرانی ها بصورت سؤال طرح می شد، اتهام ساحری و جادوگری
بود. از اولین سالی كه ایلیا رسماً آموزش های خود را برای عموم مردم شروع كرد این
اتهام به شكل های مختلف مطرح می شد و ما می دانستیم كه از چند سال قبل هم همواره این
اتهام مطرح بوده است. حتی بعضی از افرادی كه ارتباط خانوادگی با او داشتند او را
متهم به سحر و جادوگری می كردند و از همان دوران نوجوانی بعضی ها ایشان را ساحر و
جادوگر می دانستند. منتهی ساحری كه سحر و جادوی خود را به هیچ
قیمتی نمی فروشد، حاضر نیست با آن برای كسی كاری انجام دهد و فقط آن را به عده ای
«دیوانه و سرسپرده» آموزش می دهد. نمی توان گفت كه این اتهام مثل اتهاماتی از قبیل
تكثرگرایی، تبلیغ مسیح و كتاب مقدس و كفر و الحاد، اتهامی سازمان یافته و برنامه ریزی
شده بود، چون سابقۀ آن به سالها پیش از آموزش های عمومی باز می گشت و دلایلی هم
وجود داشت كه زمینه را برای این اتهام فراهم می كرد.
ایلیا از سالهای نوجوانی با بعضی از بزرگان باطنی و اقطاب
ارتباط داشت. به ملاقات آنها رفته بود و مدتی را با هر یك از آنان سپری كرده بود.
در میان این افراد دو سه نفر (در كویر مركزی ایران) بودند كه به روش های حروفی،
عددی، ارواح و كلاً علم سیمیا و تسخیر اشتغال داشتند. ایلیا علاوه بر بهره گیری از
دانایی و خرد بزرگان دیگر، یافته های بسیاری ازاین افراد داشت. از طرفی از همان
نوجوانی همواره وقایع عجیب و خارق العاده ای از او دیده می شد. كارهایی كه برای بینندگان
توضیح آن از چند حال خارج نبود. یا معجزه است یا جادو. بعضی ها هم كه با بدبینی و انكار نگاه می كردند به این نشانه
های عجیب كه همگی آنها حاكی از پشتیبانی الهی و حمایت خداوند بود می گفتند توهم
زدگییا چشم بندی. اما تكرار این اتفاقات خارق العاده به حدی بود كه توهم بودن آنها
توصیفی تمسخرانگیز و كاملاً نامعقول به نظر می رسید. دلیل دیگری كه بعضی ها به این
اعمال خارق العاده، سحر و جادو می گفتند، زمینۀ فرهنگی نامساعد بود. به فرض در
همان سالهای نوجوانی، در حالی كه بسیاری از ما كه كارهایی خارق العاده و بزرگ را
از او دیده بودیم و به این امر ایمان مطلق و یقین كامل داشتیم، به این كارها می
گفتیم معجزه و منظورمان از معجزه، عملی خارج از عرف و توانایی های بالفعل در سطح
انسانهای عادی بود. اما در همان زمان این واژه برای بقیه، حتی بقیه ای كه خودشان
تجربه كرده بودند و باور داشتند قابل قبول نبود چرا كه معجزه برای آنها به معناییك
ویژگی اختصاص یافته به انبیاء بود بنابراین بعضی از آنها به آن می گفتند كرامت و
بعضی ها می گفتند سحر و جادو است. آنها هم مثل ما راه دیگری نداشتند. همان چیزی را
می گفتند كه ذهنیت و فرهنگ مربوطه به آن اجازۀ بیان می داد. اگر این اتفاق ها در
هندوستان رخ داده بود به آنها می گفتند صیدهی (سیدهی) یا لیلاز (بازیهای الهی)،
اگر در چین رخ داده بود می گفتند نیروهای آسمان. تانتریست ها به آن نیروهای كندالینی
می گفتند. شمن ها به آن اقتدار روح می گفتند و احتمالاً در فلان كشور متعصب و
مسلمان به آن معجزه می گفتند و خون دارندۀ آن را پاك می دانستند چون می گفتند كه این
معجزه است و اختصاص به پیامبران داشته. شانسی كه ایلیا داشت این بود كه در فرهنگ
عرفانی و شیعه، جایی بعنوان كرامت برای این موضوع باز شده بود. ایلیا اعتقادی
نداشت كه اینها معجزه یا كرامت یا جادوگری است. از آنها در چند طیف حرف می زد. طیف
اول كه كارهاییبزرگ بود و او خودش هم می گفت من هم مثل شما شاهد هستم و واقعاً حیرت
زده می شد. می گفت اینها مربوط به من نیست. هیچ كدام از این كارها را انجام نداده
ام و نمی توانم انجام دهم، هیچ اختیاری در وقوع آنها نداشته ام. نمی دانم كه چطور
اتفاق می افتند. او می گفت اینها كار من نیست، كار هیچ كس نیست و اگر كسی بگوید اینها
را من انجام داده ام یا اشتباه می كند یا به دروغ آلوده شده. اینها فیض و بخشش
خداست. بركات و بارش های الهی است. اینها قدرت خداست و كار خداست نه كار من یا دیگری.
می گفت اینها دعاهای روح است كه مستجاب می شود و به دست روح خدا رخ می دهد..
وقایع فیاض و قانون من یشاء
من به این طیف از اتفاقات و نشانه ها می گفتم فیاض چون ایلیا
با كلماتی مثل كرامت و معجزه و اینها موافق نبود.
ما شاهد بودیم و این شهادتها را بصورت دسته جمعی می نوشتیم
و ثبت می كردیم و اگر میسر می شد از شاهدان و تجربه كنندگان فیلم ضبط می كردیم كه
در آن تجربه ها، یافته ها و مشاهدات خود را توضیح می دادند. ما شاهد بودیم كه در
همان سالها او هر چیزی كه بصورت قطع و مسلم می گفت اتفاق می افتاد و اینها یكی و
دو تا و صد تا نبود كه بگویم تصادفی بود بلكه چون توجه ما به آن جلب شده بود آنها
را به دقت دنبال و ثبت و مستند می كردیم. او خودش هم ایمان محكمی داشت و حد و مرزی
برای دعا كردن و كلماتی كه در اتكاء به خداوند بیان می شود و به ثمر می رسد، قائل
نبود. او برای آنكه ما را تسكین دهد و از بزرگ شدن خود در ذهن ما جلوگیری كند یك
دورۀ بینشی را به ما پیشنهاد كرد. ما آیات و احادیث زیادی را مطالعه و بررسی می
كردیم كه در همۀ آنها بیان شده بود كه هر كسی با ایمان از خداوند چیزی بخواهد، رخ
می دهد. هر كسی واقعاً دعا كند دعایش مستجاب می شود. هر كلمه ای كه با ایمان و یقین
گفته شود تحقق پیدا می كند. هر كسی ممكن است از فیض و رحمت و روح خدا برخوردار
باشد. هر كسی كه به خدا توكل كند، قادر به انجام هر كاری است... اسم این دورۀ بینشی
«من یشاء» بود كه چكیدۀ آن می شد اینكه خداوند هر چیزی كه بخواهد به هر كسی كه
بخواهد می بخشد. روح خود را، رحمت و فیض خود را، قدرت و نور خود را، بركات و
امدادهای خود را و هر مقام و حالتی كه بخواهد.
این دورۀ كوتاه به ما این كمك را می كرد كه بدانیم همۀ این
اتفاقات ممكن است برای هر انسانی و حتی خود ما رخ دهد و بعد وقتی كه ایلیا می گفت
اینها معجزه نیست، راحت تر باور می كردیم. ایمان ایلیا آنقدر بزرگ بود كه ما گمان
نمی كردیم كاری وجود داشته باشد و او نتواند انجام دهد. همان زمان می گفتند كه او
مرده را زنده كرده، یك بار هم پرنده ای مرده را زنده كرد. چند مرتبه بیماران
لاعلاج را فقط با یك كلمه شفا داده ...
او اصرار داشت كه اتفاقات «فیاض» را انجام نداده و تأكید می
كرد كه نقشی در آنها ندارد و قادر به تكرار آنها نیست. او نقش خود را در این
اتفاقات در حالی انكار می كرد كه بسیاری شاهد وقوع آنها بودند و شاید همین انكار
او سبب می شد كه ایمان و باور دیگران بیشتر شود.
Zx و روش های روح گرا و تكنولژی باطنی
طیف دیگری از اتفاقات خارق العاده و اعمال عجیب اتفاق می
افتاد كه ما به آن می گفتیم فنون باطنی كه به روش هایnx و zx شناخته شده بودند. این اعمال تفاوتهای زیادی
با اعمال فیاض داشت و تفاوتش مثل آب كشیدن از چاه با سطل در مقایسه با چشمه و
رودخانۀ جاری بود. مثل تفاوت آبگیر و دریا بود. مثل تفاوت تجربۀ كوهپیمایی با دیدن
كوهپیمایی در تلویزیون بود ولی همین nx ها و zx ها هم با توجه به دانش جهانی و متعارفی كه
در این زمینه وجود داشت، بی نظیر و خارق العاده بودند. اینها یك نوع تكنولژی باطنی
و ذهنی بودند كه البته شباهتی هم با مهندسی ذهن كه بعداً در آمریكا بر سر زبانها
افتاد نداشتند. ایلیا این روش های روح گرا را در دوره ای به نام دورۀ نجومی كه به
آن دورۀ اسرار یا روح زایی هم گفته می شد به افرادی كه به آنها خیلی اعتماد داشت و
آنها را شایسته و آماده می دید، تعلیم می داد. خود او احاطۀ استثنایی و كاملی در این
فنون باطنی (nx و zx؛ تكنولژی باطنی) داشت اما بعضی از شاگردان او نیز بزودی در شاخه
هایی از این فنون مهارت پیدا كردند. zx شامل هفت شاخۀ كلی و بزرگ و چند شاخۀ فرعی
است. هر كارورزی در یكی از شاخه های فرعی تمرین و تجربه می كرد اما ممكن بود
بتواند در دو یا سه شاخۀ فرعی هم وارد شود. در nx ها و zx ها فنون زیادی وجود داشت كه بسیاری از آنها
را خود ایلیا طراحی كرده و توسعه داده بود و بعضی ها هم فنون معروف و كهنی بودند
كه در مكتبهای باطنی به آنها اشاراتی شده بود. فنون انتقال روح، ارتباط روحی،
انتقال انرژی، دریافت و تبدیل انرژی، روش های كهن درمانگری باطنی، فنون صید نور،
روش های نگاه به آینده، روش های تفسیر نشانه های طبیعی و تغییرات پیرامون و دهها
فن و مانند آنها.
خود این دوره، آموزش های آن، باخبرشدن اجتناب ناپذیر
خانوادۀ بعضی از كارورزان از آن (به دلیل مشاهدۀ تمرینات و تحقیقات بچه ها) سبب شد
كه شایعۀ ساحر و جادوگر بودن ایلیا بیشتر و بیشتر مطرح شود. برداشت افراد ناآشنا،
از این تمرینات و تحقیقات، عمدتاً جادوگری و ساحری بود. بزودی این كارورزان توانستند
كارهای عجیب انجام دهند و گاهی ناخواسته دیگران یا خانواده های آنها در جریان این
كارها قرار می گرفتند؛ كارهایی كه سابقاً فقط در بارۀ خود ایلیا گزارش شده بود. و
همین اتفاق، شایعۀ سحر و جادوگری را نیرومندتركرد. ایلیا مدتها از شیوۀ ضاد كه
شباهت هایی با روش های زندگی ملامتیون داشت استفاده می كرد و در مقطعییك چهرۀ غیرمذهبی
از خود نشان داده بود، این هم دلیلی شد كه به كارهای خارق العاده ای كه از او
گزارش می شد بگویند سحر و جادو یا قدرت شیطانی. وقتی هم كه ایلیا آموزش های عمومی
خود را شروع كرد همین اتفاق منتهی در سطح وسیع تری افتاد. شاهدان، تجربه كنندگان،
كسانی كه او را می شناختند و با تعالیم او آشنایی داشتند به همۀ این اتفاقات خارق
العاده و كارهای بزرگ كه برای افراد مختلف رخ می داد می گفتند معجزه و كسانی هم كه
با بدبینی و بداندیشییا شكاكیت به آن نگاه می كردند می گفتند قدرت شیطانی است، او
شیطان است و از شیطان استفاده می كند، جن و ارواح را در اختیار می گیرد. كسانی هم
كه تقریباً از هیچ چیز خبر نداشتند و از فاصله های دور دربارة این اتفاقات یا حتی
آموزش های او قضاوت می كردند می گفتند اینها چشم بندی و شعبده و توهم است. در حالیكه
این درست مثل آن بود كه مثلاً من بگویم شهرها دروغ اند؛ خانه ها، خیابانها، كوهها
و آسمان دروغ است و فقط اینطور به نظر میرسد. این تجربه ها مربوط به صدها و هزاران
نفر بود و روز به روز بر شمار تجربه كنندگان و شاهدان افزوده می شد. حتی خود ایلیا
هم نمی توانست جلوی این موج را بگیرد و بارها اظهار حیرت می كرد و واقعاً حیرت زده
می شد. از سال 1384 كه برخوردهایی كه با استاد و جمعیت می شد اوج گرفت، ایلیا
دوباره دوره های نجومی و كارورزی روح زایی را فعال كرد و تعداد بیشتری از كارورزان
در نقاط مختلف و توسط مربیان مختلف به این حوزه وارد شدند. این به معنای كاهش فعالیتهای
اجتماعی و عمومی، و افزایش رویكردهای باطنی بود. تجارب و اتفاقاتی كه بدون حضور او
رخ می داد بسیار بیشتر از گذشته بود. ما گزارش های زیادی را داشتیم كه شاهدان و
تجربه كنندگان می گفتند كه ایلیا را در نقطه ای دیگر دیده اند و او برای آنها
كارهایی انجام داده است. اما در همان زمانها ایلیا مثلاً در حال سخنرانی در مكانی
دیگر بود. بعضی ها تجاربی را در رؤیا با او داشتند و بعد آثار غیرقابل انكار آن را
در بیداری می دیدند. بسیاری پیش از آنكه او را دیده باشند یا چیزی در بارۀ او شنیده
باشند، رؤیاها و تجاربی را در بارۀ او گزارش می كردند و همۀ گزارش ها به دقت ثبت و
ضبط و مستند می شد.
به مرور تعداد بیشتری از شاگردان ایلیا توانستند به اعمالی
دست بزنند كه در فرهنگ عمومی، كارهای فوق العاده و غیرقابل باور یا حداقل كرامت
محسوب می شد. اما اینها ربطی به كرامات نداشتند بلكه روش هایnx و zx بودند.
آخرین روشی كه دشمنان برای بی اثر ساختن این اخبار و گزارش
های مستند و مردمی، به آن متوسل شدند، تحریف و توجیهات منفی بود. آنها بعد از
دسترسی غیرقانونی و غیرانسانی به تعداد كمی از گزارش های مستند مردمی سعی كردند از
طریق مونتاژ و تكه برداری، به جعل و تحریف این گزارش ها و مشاهدات و تجربیات
بپردازند. بنابراین یكی از نهادهای ... فیلمی تحریفی و مونتاژی را از این موضوع
تدوین كرد اما سعی داشت خود را در پشت موسسات خصوصییا دیگر دستگاههای ... پنهان و
كار را به نام آنها تمام كند. این حقۀ كهنه كارساز نبود زیرا اصل گزارش های مستند
و مردمی وجود داشت، خود آن مردم و شاهدان و تجربه كنندگان هم زنده بودند و از طرفی
بخش اعظم گزارشات مستند و اخبار مكتوم از دسترس تحریف كنندگان خارج بود. در اقدامی
دیگر، آنها سریالها و میزگردهایی تلویزیونی را طراحی كردند تا با استفاده از آنها
بتوانند به مردم بگویند درست است كه این اتفاقات، رؤیاها و وقایع واقعیت دارند اما
همۀ اینها شیطانی است. ساخت فیلم و سریال تلویزیونی و برنامه های رادیویی و رسانه
ای به نحوی كه بتواند خود ایلیا را تخریب نماید و تصویری منفی و سیاه در افكار
عمومی از او انعكاس دهد، شدت گرفت. این حقۀ جدید مبتنی بر این دیدگاه بود كه برای
نابود كردن یك تعلیم یا واقعه، كافی است معلم و فرد اصلی را تخریب كنی. آنها نمی
توانستند خود تعلیمات و كارهای ایلیا را تخریب كنند چون تعلیمات او با قرآن و كتب
مقدس همخوانی داشت بنابراین به تخریب معلم روی آوردند با این اعتقاد كه به جای
آنكه شاخ و برگ و میوه های درخت را نابود كنیم، به جای تبر زدن بر تنۀ درخت، ریشۀ
آن را نابود می كنیم.
«منافقان و منكران حق همه چیز را بدبینانه نگاه میكنند و
محكوم میكنند. آنها بر ضد هر حقی موضع میگیرند و به هر حریمی تجاوز میكنند زیرا
خود آنان پیش از این محكوم شدهاند و حریم خود را از دست دادهاند..». ایلیا «میم»
برگرفته از کتاب آمین – جلد اول
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر