رودخانه یعنی مار بزرگ؟! و دریا یعنی صحرا؟!!
گفت و گوی انتقادی
(قسمت سوم- بخش اول)
گفتگوی زیر در فروردین ماه سال 1386
طی دو جلسه با ایلیا «میم» توسط دو تن از اعضاء منتسب به گروه حزب ا... صورت گرفته
است. لازم به توضیح است که مطالب پیاده شده از روی فیلم، مورد بازخوانی ویرایشی
قرار گرفته است. قسمت دوم این گفتگو در سال 1384 قبل از انتخابات ریاست جمهوری
صورت گرفت كه با عنوان «برترین رئیس جمهور» در نشریۀ حركت دهندگان شماره سه به چاپ
رسید و موجب تعطیلی آن نشریه كه اولین نشریة تخصصی در زمینۀ دانش تفكر محسوب میشد،
گردید. قسمت اول مصاحبه در تاریخ 9/5/1382 صورت گرفت كه هر دو مصاحبۀ مذكور نیز
براساس فیلم جلسه، پیاده سازی و بازنویسی شدند.
لازم به ذكر است كه سوالات گویندگان،
انعكاس دهنده نظرات طیف مورد اشاره نیست و پاسخهای استاد ایلیا «میم»، در مواردی
كه به فرد مقابل مربوط میشود، قابل تعمیم به طیف مذكور نمیباشد. در چنین مواردی
پاسخ ها، متوجه گفتگوكنندگان است.
1- هنوز از جلسات قبلی، بعضی
از ابهامات ما برطرف نشده است. وقتی از شما جدا میشویم میبینیم هنوز بعضی از
سوالات با وجودی که مطرح شدهاند و علی الظاهر هم جواب گرفته اند، اما پاسخ روشنی
ندارند. بنابراین مجبوریم در این جلسه هم بعضی از سوالات قبلی را تکرار کنیم. نمیگویم
خود را معرفی كنید چون فكر میكنم همه این دیدارها و مصاحبهها در همین مورد باشد.
لطفاً اسم خود را بگویید.
خودم، خودم را با عنوان ایلیا میشناسم.
بیشتر مردم هم مرا به همین اسم میشناسند. شناسنامه ام را به اسم پیمان فتاحی
گرفتند. بعضی از آشنایان قبلی هم كه آشنایی و ارتباطی با ایلیا نداشتند مرا به اسم
پیمان صدا می زنند. عده ای هم به اسم رام الله مرا می شناسند كه از سالها قبل گفته
ام رام الله اسم من نیست بلكه به معنای تسلیم و خدمتگزار و رام شده خداست و این می
تواند اسم هر خدمتگزاری هم باشد...
2- سوال كننده دوم: برداشت
ما این است كه شما با مقاصد دقیق و مشخصی این اسم را انتخاب كرده اید. مثلاً رام
الله حاوی ایدۀ التقاط بین اسلام و هندوئیسم است. رام اسم خداوند به زبان هندی است
و خدای هندوئیسم رام نامیده میشود. چند قرن پیش یك نفر به اسم كبیر این كار را
كرده بود كه مردم به او میگفتند خداست و به او آواتار میگفتند. آیا اسم شما حاوی
پیامی نیست؟
حاوی پیامی هست و پیامش همان است كه
گفتم. رام و خدمتگزار خدا اما حاوی اینهایی كه شما میگویید نیست. كسانی هم بودند
كه میگفتند این حاوییك پیام در بارۀ شهر رام الله است. حالا میشد همین را هم به
سود فلسطینیان یا به سود اسرائیلیان تعبیر كرد. اگر فرض را بگیریم كه هر كس بر نفس
خویش آگاه است، باید گفت همۀ این حرفها، برداشتها و شایعات است و اصل واقعیت در این
باره یا در موارد مشابه همان است كه گفته ام یا دارم میگویم. عموماً واقعیت خیلی
سادهتر و راحتتر از این شایعات است.
3- سوال كننده دوم:...بزرگان
ما نامها و لقبهای متعددی داشتند. آیا خودِ این کار به نوعی استفاده از رفتارهای
آن بزرگان نیست؟
نه. تقلید نیست. اگر هم کسی از
بزرگان دینش تبعیت و به آنها اقتدا کند و کارهایی شبیه به آنها انجام دهد، عین
فرمانهای دین را انجام داده است اما در این مورد چنین چیزی نبوده است. آنها
بزرگان دین بودهاند ولی من در حوزه دین آنقدر ناچیز هستم که اصلاً نباید به هیچ
حسابی بیایم. بجای منظر دین از دیدگاههای دیگر هم میتوانید به این موضوع نگاه کنید...
4- یکی دو دلیل آن را میتوانید
توضیح دهید تا این منظری که میگویید مشخصتر باشد؟
یک نفر دکتر است، وقتی که به مطب او
میروی بعنوان بیمار او باید بطور معلومی رفتار کنی. نباید با او بحث کنی، نباید
از مسائل مختلف حرف بزنی، باید اعتماد کنی، به سوالاتش جواب کامل بدهی، مسائل را
دقیقاً بگویی و به کارهایی که میگوید گوش کنی. اینجا قالب شخصیتی او خانم یا آقای
دکتر است. همین فرد در دانشگاه تدریس میکند و تو دانشجوی او هستی. در اینجا تو میتوانی
و لازم است با او بحث کنی، روزها و سالها اما حتی نباید برای چند دقیقه هم با طبیبت
بحث و جدل میکردی. در دانشگاه به او میگویی استاد. او به خانه میآید و پدر تو
است. حالا میتوانی با او رابطهای بسیار شخصی و خصوصی داشته باشی. با او شوخی کنی،
محرمانه ترین مسائل درون خانواده را مطرح کنی، او را پدر و او تو را پسر خطاب کند.
همین پدر میتواند قالبهای شخصیتی دیگری هم داشته باشد... من با طیفهای مختلفی از
مردم ارتباط بسیار نزدیک و عمیقی داشته ام و در هر ارتباطی قالبی متناسب با آن طیف
داشته ام. در ارتباط با یک قشر متفکر بودم و روشهای تفکر را تدریس میکردم. آنها
فکر میکردند من لائیک یا بیخدا هستم. در یک جایی معلم علوم اسراری و روشهای باطنی
بودم. در اینجا ورود به حوزه روشهای ظاهری تفکر، یک خط قرمز شمرده میشد چون
ظاهراً با هم توافق نداشتند. در یک جا بهترین نقطه ارتباطی این بود که فردی گمراه
و از همه جا بی خبر باشم یا از تجاهل استفاده کنم. یک زمانهایی در قالبهای روز
جوانان مستقر میشدم... بدون اینها امکان برقراری ارتباط عمیق و انتقال تعلیم وجود
نداشت. باید تو ظاهراً از آنان باشی تا تو را قبول کنند و به خود راه دهند. باید
جهان آنها را تجربه کنی و زندگی شان را حضوراً بفهمی تا بتوانی درباره آن نظری بدهی.
از دور و از پشت دیوارها و از طریق واسطه ها، اثر زیادی ندارد. در مکتبهای مختلف
علوم باطنی و در میان معلمان بزرگ تاریخ تمدنهای باطنی، این، روشی معمول و مرسوم
بوده است... بعید است کسی بتواند از این روش سوء استفاده کند چون اگر او میتواند
آنقدر انعطاف پذیر باشد و آنقدر آگاهی خود را در جهات مختلف گسترش دهد که به طور
طبیعی این کار را بکند، چه نیازی به کارهای دیگر دارد. البته ممکن است کسی بتواند
ظاهراً با چنین کاری سوء استفاده کند اما باید محصولات و نتایج این ارتباط را دید
و براساس آن قضاوت كرد. استفاده از تیغ میتواند برای سر بریدن یا عمل جراحی و نتیجتاً
نجات از مرگ باشد.
« خوب زیستن ، هماهنگ زیستن است.»
5- فرضاً کسی در زمینههای
مختلف آنقدر آگاهی و دانش داشته باشد که بتواند عین همین کار را بکند. آنقدر هم
انعطاف پذیری و استعداد و توانایی داشته باشد که بطور طبیعی، موقتاً در چنین شخصیتی
قرار بگیرد. آیا با این وجود میشود خطر سوء استفاده را نادیده گرفت؟
با این فرض که میگویی، خیر. از هر چیزی
ممکن است سوء استفاده شود. از خدا هم ممکن است سوء استفاده شود. اما باید نتایج و
محصول آن کار را دید. وقتی رابطه عمیق و درونی برقرار شد ممکن است هر چیزی از طرف
مقابل خواسته شود... و اگر منظورت خودم هستم، این را هم باید از هزاران محصول و
نتایجی که در این روابط بوده، ببینی. این روابط دهها هزار میوه ماندگار داشته که
با وجود آنکه مختلفاند اما ماهیتاً یکسان اند. همه این میوهها ریشه در خدا دارند
و جنس آنها از معرفت و آگاهی است.
6- این تضاد شخصیتی و
چندگانگی شخصیت به نظر خود شما چه توجیهی دارد؟
اگر تو بنا بر ضرورت شرایط ده لباس
مختلف پوشیدی به این معنی نیست که ده نفر هستی. وقتی موج یک رادیو را عوض میکنی،
فرکانسهای مختلف را دریافت و پخش میکند اما یک رادیو بیشتر نیست. وقتی کانالهای
تلویزیون هم عوض میشود، فقط یک تلویزیون در کار است. حالا ممکن است یک کانال آن
پاییز را پخش کند و یک کانالش بهار را. در آن مثال طبیب، معلم و پدر هم یک نفر در
کار بود. خود شما هم در اینجا، در قسمتهای مختلف زندگی، شخصیتهای دیگری داری. شخصیت
تو در خانواده با شخصیتت در محل کار و محل تدریس مختلف است. همه انسانها دارای این
ویژگی هستند.
7- آیا تنها قصد شما از تغییر
قالبهای شخصیتی، کمک کردن به دیگران بود؟
نه. فقط کمک به آنها نبود اما مهمترین
انگیزه، کمک به آنها بود. گفتم که این یک روش معمول باطنی است. یکی از قصدهای آن،
تجربه و شناخت زندگیهای مختلف و بنابراین گسترش آگاهی و بسط تفکر است. گاهی هم از
این طریق افراد توانا و مستعد را برای آموزشهای خاص روح زایی و علوم باطنی صید میکردم
چون بسیاری از این آموزشها و روشها طوری است كه هنرجو میبایست مستعد و از نظر
روحی آماده باشد. بعضی از این تمرینات، بسیار سخت و طاقت فرسا هستند. اما از ده
دوازده سال پیش که سخنرانیها شروع شد این راهکار هم محدود و تقریباً متوقف شد.
8- در علوم باطنی آیا این
رفتار کد مشخصی دارد؟
منظورت از کد چیست؟ اگر اسم است، بله
در فنون باطنی اسم دارد. ما در علوم باطنی به آن صاد میم میگوییم. اکثر مکتبهای
باطنی معتقدند که این را برای اولین بار آنها گفته اند... بعضی از مسیحیان باطن
گرا هم معتقدند که اولین معلم آن حضرت عیسی بوده است و یکی از استنادات آنها هم
جمله معروفی از ایشان است که میفرماید: به دنبال من بیایید و من به شما نشان میدهم
كه چگونه (روحهای) مردم را صید كنید. صاد یک طریقه باطنی است و موضوعاتی مانند صید
نورها، نیروها و نارها، صید ارواح و سیالهها و مقولات مشابه، در آن مورد عمل قرار
میگیرد. اولین قدم بزرگ صاد، صید روح فردی است یعنی انسان بتواند روح خود را صید
كند و آن را مهار نماید. اولین قدم برای صید روح فردی هم این است كه انسان اسم
(روح) خود را بداند. این یکی از اصول اصلی علم اسماء است.
«عیسی مسیح یكی از بزرگ ترین صیادان بود كه هنر صید ارواح
انسان ها را به حواریون و بویژه چهار تن از حواریون خود و در رأس آن ها ، پتروس
ماهیگیر ، آموخت . سلیمان نبی نیز تبحر چشمگیری در صید و مهار ارواح و جنیان و حتی
شیاطین داشت . اكثر انبیاء بزرگ توان بالایی در صید ارواح داشتند .گاهی آن ها به
جای صید های متعدد ، تنها به یك صید بزرگ دست می زدند . صید بزرگ الیاس نبی ، الیسع
بود...» ایلیا «میم»
9- می توانید درباره دانستن
اسم روح بیشتر توضیح دهید؟
هر انسانییك اسم مجازی دارد و یك اسم
واقعی و یكی كه حقیقی است. هویتهای انسان و مفاهیم مشابه آن هم به همین شكل است.
اسم مجازی همانی است كه در شناسنامه تو است. ممكن است نام شخص ضعیفی را، پدر و
مادرش قدرت گذاشته باشندیا اسم فردی مردم آزار و ظالم، رحمت الله باشد. این اسمها
مجازیاند كه البته احتمال دارد منطبق بر واقعیت یا عكس واقعیتها یا بی ارتباط با
واقعیت فرد باشد. اسم و هویت دیگر، منطبق بر وضعیت موجود انسان است. وضعیت حال
اوست. تصویر ارتعاشات و كالبد انرژیایی و روحی اوست. باطن اوست كه شاید امروز یك چیز
باشد اما فردا تغییر كند ولی غالباً و در اكثر افراد، همیشه تقریباً یكسان است. به
این میگویند اسم باطن یا زبان حال كه در مقابل زبان قال و اسم ظاهر و مجازی است.
اما اسم حقیقی انسان، اسم الروح اوست. این اسم همیشگی است و نشان دهنده جوهر و مایه
اصلی انسان است. در بسیاری از مكاتب باطنی روشهای خاصی برای كشف و استخراج این
اسامی وجود دارد. در علوم باطنی، این اصل وجود دارد كه برای آنكه با چیزی ارتباط
برقرار كنی باید اسم آن را بدانی، برای اینكه چیزی را فراخوانی كنی و به جانب خودت
بخوانی، باید اسم آن را بدانی، برای اینكه قصد و اراده خود را به كسییا چیزی
بفهمانی باید اسم آن را بدانی. حتی اگر اسم خدا را هم بدانی (نام سرّی و اسم اعظم
خدا را) دعای تو مستجاب میشود. این دکترین میگوید در آسمان و زمین اسم هر چیزی
را بدانی ارتباط تو با آن برقرار شده و میتوانی قصد و خواسته خود را به او منتقل
كنی... این اصل یكی از ستونهای اصلی علم اسماء محسوب میشود... كشف و استخراج اسم
میبایست از خود انسان و از اسماء باطنی و اسم الروح او شروع شود تا انسان بتواند
قابلیتهای باطنی و نیز روح خود را مهار كند. گاهی این كشف سالهای طولانی وقت صرف
خواهد كرد.
صحبت را از موضوعات باطنی، برگردانید
به موضوع مصاحبه.
10-
پس رام الله اسم كیست؟
بعضیها به اسم رام الله شناخته شده
اند، چه در ایران و چه خارج از ایران. حتی اسم استاد روح الله هم رام الله است پیش
از آنكه اسم من یا دیگران رام الله باشد. من هم برای طیفی از مردم به اسم ایلیا «میم»
با لقب رام الله شناخته شده ام. از همان ده دوازده سال پیش هم گفته ام و در بیانیهها
آمده كه رام الله اسم من نیست و رام الله یعنی خدمتگزار و تسلیم خدا. كسی كه
خداوند او را رام و مطیع خود كرده است. هر كسی كه خود را رام خدا میداند میتواند
خود را رام الله بنامد و قبل از این هم بعضیها این كار را كرده اند.
11-
سوال كننده دوم: چه دینی دارید؟
در شناسنامه نوشته شده كه مسلمان و شیعه
هستم اما نمیدانم نظر خداوند چیست... آیا همین موضوع درهویت باطنی روح انسان هم
ثبت شده است. ولی اگر خداوند پذیرفته باشد، بله من مسلمان شیعه هستم... مسلمان تسلیم
خداست و كسی كه تسلیم خداست نشانهها دارد. انسانی كه تسلیم خداست شبیه به خداوند
بی همتاست. زنده است و توان زندگی بخشیدن و احیا كردن دارد. او برخوردار از اراده
و قدرت خداوند است. كسی كه تسلیم خداست بهره مند از روح خداست... اما اگر بخواهیم
پاسخی مصطلح به این سوال بدهیم بله من مسلمان و شیعه هستم. پدر و مادرم هم مسلمان
بوده اند.
«مسلمانی حقیقی به اسم و ادعا نیست. مسلمان حقیقی، حقیقتاً
تسلیم و مطیع و در تصرف خداوند است. ایمان و توكل به خدا و خدمتگزاری دائمی برای
خدا از نشانههای مسلمان حقیقی است.»
12-
سوال كننده دوم: سواد شما چقدر است؟
بیشتر لحظات زندگی ام در تفكرات و
مشاهدات بوده. تقریباً همه سالهای زندگی ام را در مشاهده و تحقیق و تفكر گذراندم
اما سواد مدرسهای ام خیلی كم است. زیاد مدرسه نرفتم. دانشگاه هم نرفتم. حدود سال
1373 میخواستیم اولین دانشگاه علوم باطنی و متافیزیك را در منطقه راه اندازی كنیم
كه مورد توافق نبود و انجام نشد.
13-
سوال كننده دوم: به چه دلیل به تحصیل ادامه ندادید؟ آیا توانایی
ادامۀ تحصیل را نداشتید؟
از کودکی در بارۀ قرآن، متون باطنی،
دانش غیر متعارف و اسراری تحقیق و تفکر داشتم. بیشتر از هر چیز به مشاهده و تعمق
مشغول بودم و از همین راه هم عموماً یاد میگرفتم. بیشتر ساعات زندگی ام را در طبیعت
یا اگر در خانهای بودم، در ارتباط با طبیعت میگذراندم... تحصیل اصلی ام اینها
بود و همین را ادامه دادم. متون را هم بر اساس همین روش مینوشتم و بسیار به ندرت
از منبع خاصی جز مشاهدات و تفكراتم استفاده کرده ام... قطع تحصیلات مدرسهای هم به
این دلیل بود که اهمیت آن را درک نمی کردم. آن را غیر لازم، غیر مؤثر و غیر کارا میدیدم.
به کار زندگی و هدفی که داشتم نمی خورد. اگر میشد، از سالها قبل متوقف اش میکردم
و یک ناراحتی ام این بود که چرا همان چند سال را هم خوانده بودم... قطع آن دلیل دیگری
نداشت. تقریباً در همۀ رشتههای مختلف و در دسترس، به صورت امتحانی وارد میشدم و
زود به نقطۀ آخر آن میرسیدم و غالباً در هر رشتهای رتبه ممتاز و اول را میگرفتم.
چند بار ورزشهای مختلف را امتحان کردم و در آنها اول بودن را تجربه کردم اما این
تجربهها خیلی سطحی و گذرا بود. البته شاید برای کسی که برای این کار به این دنیا
آمده باشد تجربهای ارزشمند باشد. قاری قرآن بودن، آواز خواندن... و درس خواندن.
هر بار که میخواستم، در اینها اول بودن را تجربه میکردم. اما در تحقیق و مشاهده
و تفکر، در رویاها در... و در ارتباط با جهان هیچ وقت به آخرش نرسیدم. به همین دلیل
همین را ادامه دادم.
14-
آیا شما معلم داشته اید؟ چگونه آموزش دیده اید؟
اولین و بزرگترین معلمم خداوند بوده
و از قرآن و كتب مقدس چیزهای زیادی آموخته
ام. اما معلم اصلی ام به آن معنا كه همه میدانیم استاد روح الله بوده است البته
ملاقات با ایشان به ندرت رخ داده است. معلمان دیگر هم بودهاند مردان و زنانی كه
جهان را طور دیگری میدیدند و تجربه میكردند، ولی آموختههای دیگرم عمدتاً از
تفكرات و مشاهدات و دریافتهایم بوده. و از رؤیاها... و از طبیعت هم بسیار آموخته
ام.
دانش به دریافت و اندیشه است.
حضرت علی (ع)
15-
آیا متن سخنرانی هایتان را از جایی اقتباس میكنید.
اكثر این سخنرانیها در همان لحظات
صحبت، خودبخود به ذهنم میآید و بیان میشود و مطالعه یا برنامه ریزی قبلی ندارد.
آنها عموماً از درونم میآیند اما از جای دیگر نه. تا امروز ندیده ام آنها در جای
دیگری موجود باشند. شاید هم باشند و من ندیده ام. دوستان ال یاسین هم كه در این
چند سال این را دنبال كردند، ندیدند... بعضیها هم كه در همه این سالها مثل سایه
دنبال ما بودند كه بتوانند مسائلی پیدا كنند و از آن یا حتی تصور آن داستان بسازند
و به مردم بگویند، اینها هم چیزی پیدا نكرده بودند. در دنیای امروز، هر اقتباسی را
با وجود اینترنت میتوان در چند دقیقه متوجه شد.
16-
در روز چقدر مطالعه میكنید؟
شاید در هفته یکی دو ساعت و شاید
كمتر از این. آن هم عمدتاً از اخبار و اوضاع مطلع میشوم. همسرم كتابهای زیادی
دارد یا گاهی كه منزل دوستان میروم كتابهای زیادی هست اما غالباً شرایط مطالعه
آنها را نداشته ام.
17-
سوال کننده دوم: ما در تحقیقات خود متوجه شدیم كه بیشتر از
سی جلد كتاب وجود دارد كه نویسنده آن شما هستید. بیش از 80 جلد كتاب دیگر هست كه
با برنامه و راهبرد شما نوشته شده است. با وجود فقدان تحصیلات رسمی چطور این كار
را كرده اید؟ آیا میتوانیم فرض كنیم كه اینها اصلاً كار شما نیست؟
من هنوز هم زنده ام، شاهدانم هم زندهاند
و هر كاری كه قبلاً كرده ام حالا و بعداً هم میتوانم. اگر بگویم كه این كارها یا
بسیاری از كارهای دیگر، كار من نیست شما با این هزاران شاهد چكار میكنید؟ با
امكانی كه الان هم آن را دارم چكار میكنید؟ توانایی موجود را چطور توجیه میكنید؟
آنها مربوط به دیروز است. امروز و فردا هم میتوانم همان كارها را و بلكه بسیار بیشتر
و بزرگتر از آن را انجام دهم. الان هم همچنان میتوانم 30 جلد یا 300 جلد كتاب
براساس تفكرات، مشاهدات و دریافتهایم بنویسم كه نه مشابه آنها نوشته شده است و نه
متكی به تحقیقات و مطالعات متعارف است... اگر این كتابها كار بقیه باشد، پس این بقیه
كجا هستند؟ مگر در جهان امروز میشود چیزی را واقعاً مخفی كرد. این سوالات با زمانی
تناسب دارد كه هنوز رسانه ها، اینترنت و ماهوارهها وجود نداشتند. كتابهایی هم هست
كه دوستان ال یاسین تهیه كردهاند كه بنده هم در حد مشاوره و راهبرد یا برنامه ریزی
در آن حضور داشته ام كه به اسم خود آنها چاپ شده است. اما در نظر بگیرید كه از این
همه كتابهایی كه گفتید مربوط به بنده است فقط یك جلد آن و آن هم مربوط به یازده
سال پیش چاپ شده است كه جلوی انتشار آن هم گرفته شد.
18-
سوال کننده دوم: یك تصور این است كه مركزی به نام حامیم كه
متشكل از سیصد و چهار متخصص! و اعجوبه! در زمینههای مختلف است به سؤالات تخصصی
شاگردان شما جواب میدهد. یك تصور هم این است كه چنین مركزی اصلاً وجود ندارد و
شما به تنهایی این كار را میکنید. كدام برداشت درست است؟
این تصور اشتباه نیست فقط تمام واقعیت
نیست چون همۀ واقعیت بزرگتر و باورش سختتر است. همه اش راست و درست بوده چون در
همین مشاورهها و راهنماییها هزاران فعالیت مثبت انجام شده كه بعضی از آنها بدیع
و بی سابقه اند... اما همۀ اینها فیض و رحمت خدا است.
19-
علوم باطنی را چگونه و در كجا یاد گرفته اید؟ بعضیها میگویند
شما علم لدنی دارید.
تعلیم بزرگی را از استاد روح الله
آموخته ام و اما بیشتر آنچه میدانم حاصل تفكرات، مشاهدات و دریافتهایم است.
بزرگان باطنی زیادی را هم دیده ام و از آنها هم چیزهایی دارم. معدود مردان و زنانی
كه تبحر زیادی در شاخههای مختلف علوم باطنی داشتند... در كتابها هم كمی وجود
داشته. داستان علم لدنی هم خدا میداند. اما این از مسلمات زندگی ام است كه اكثر چیزهایی
كه میدانم را خودبخود میدانم. میگویند علم لدنی به انسانهای مقدس تعلق دارد اما
تا جایی كه میدانم من انسان مقدسی نیستم.
20-
آیا خوابهایی كه مردم میگویند درباره شما دیدهاند درست
است؟ فكر میكنم این خوابها را همیشه برای خود شما هم مینویسند و میفرستند.
این رویاها در قسمت بررسی رویاها
مورد بازبینی و در صورت لزوم، بررسی و تحلیل قرار میگیرد اما من بیشتر این نامهها
را هنوز نخوانده ام و بسیاری از نویسندگان آنها را هم ندیده ام... گذشته از اینها،
چطور میتوانم درباره خواب مردم اظهار نظر كنم. از خود آنها بپرسید. خود آنها در این
سالها اصرار دارند كه دیدهاند و درست است و تا جایی كه علوم باطنی اجازه میدهد،
كسی قادر نیست برای انسان چنین رویاهایی را به وجود آورد. اینها را یا از مردم
بپرسید یا از خداوند چون باعث رویاهای آنها من یا كس دیگری نیست باعث آن خداوند
است چون آن رویاها شباهت زیادی به هم دارند بدون اینكه بسیاری از بینندگان آنها
با هم در ارتباط باشند. بعضی از این رویاها را هم، آنها قبل از اینكه با هم آشنا
شویم دیده اند.
نبوت به پایان رسید و پس از من پیمبری نیاید مگر مژده رسان
ها و آن خوابهای نیکوست که مرد بیند یا برای او بینند پیامبر خدا ص
21-
مادر شما حكایتی را درباره تولدتان نقل كرده است كه به صورت
فیلم منتشر شده است آیا این موضوع واقعیت دارد؟
در این باره چیزییادم نیست... یادم
نمیآید چطور متولد شدم اما یادم هست كه مادرم در این باره چه میگفت. نمیدانم این
حرف چقدر واقعیت دارد... اما از نظر منطقی نباید فكر كنم كه این موضوع درست است
چون ظاهراً منطقی نیست....
22-
فیلمهای زیادی از مردم تهیه شده كه در آن درباره اعمال
خارق العاده شما میگویند. آیا این كرامات و اعمال خارق العاده مربوط به شماست؟
من هرگز معجزهای نكرده ام و بسیاری
از آن فیلمها با مشخصاتی كه میگویید، درباره من نیست... بخشی از آنها درباره
استاد روح الله است. و البته این را باید همان كسانی بگویند درباره كیست كه آن را
تجربه كرده اند. من هنوز این فیلمها را حتی ندیده ام. اما كارهای زیادی انجام
داده ام و اتفاقات زیادی افتاده كه با بنده ارتباط داشته است اما اسم اینها معجزه
نیست و من آنها را معجزه نمیگویم. در شرح این كارها و محتوای این وقایع هم صدها
نفر حاضر و شاهد بودهاند و میتوانند آن را بیان كنند. گزارشهای مستندی هم كه فیلمهای
آن از مردم تهیه شده، بخشی از آن مربوط به بنده است و بخشهای دیگر مربوط به استاد
روح الله یا دیگران.
23-
حتی تعدادی از این فیلمها به صورت گزارش منتشر شده است و
به اسم شما است. من خودم بعضی از این گزارشها را در نشریههای وابسته به شما
خوانده ام كه بگذارید بگویم ]سوال كننده متنی را كه از نشریات جمعآوری شده ورق میزند[:
1ـ پیش بینی اتفاقاتی مثل زلزله بم، 11 سپتامبر، تهاجم اسرائیل به حزب ا... لبنان
(جنگ 33 روزه)، سونامی اندونزی... 2ـ پركردن یك بركه از ماهی 3ـ باران سازی 4ـ
شفادهی بیماران لاعلاج 5ـ پر كردن ظرفها
از روغن زیتون با یك قطره روغن و بركت دادن 6ـ به بار نشاندن درخت در یك لحظه 7ـ رویاندن یك پهنۀ وسیع قارچ در یك لحظه...
فیلم این گزارشها قرار نبوده منتشر
شود و منتشر هم نشده است. این سوال هم بارها پرسیده شده و من هم جواب آن را از
سالها قبل تا به حال بارها تكرار كرده ام. اكثر كسانی كه مرا میشناسند جواب این
گونه سوالات را بارها شنیده اند... من نه معجزه بلد هستم، نه معجزه گر هستم. البته
بعضی از این موارد مربوط به من بوده كه در آن گزارشهای مكتوب در نشریات هم اسم
بنده نیامده اما این ربطی به معجزه و کرامت ندارد و اگر كرامتی بوده و مستند است و
شاهدانی دارد، مربوط به استاد روح الله یا دیگران است... روشهای بسیاری در علوم
باطنی و حتی در علم جدید برای پیش بینی و تحلیل وقایع آینده وجود دارد مثل آینده
پژوهی در علم جدید و انواع روشهای نشانه شناسی و رویا بینی، در علوم باطنی. هر كاری
كه قبلاً كرده ام باید حالا و بعداً هم بتوانم. پس همچنان میتوانم آنها را انجام
دهم. اگر از طرق نشانه شناسییا تفسیر رویاها آن چیزها را درباره آینده گفتم و شد،
امروز و فردا هم همان كار را، اگر خدا بخواهد میتوانم انجام دهم... اما نمیدانم
در بارۀ بقیۀ كارهایی كه واقعاً برای خودم هم اعجاب برانگیز است و از طرفی با
وجود این همه شاهد و تجربه كننده نمیتوان آنها را رد كرد چه بگویم...
این فكر كه من معجزه كرده ام اشتباه
است. چون قادر به معجزه نیستم...
تا جایی كه به من مربوط میشود میگویم
معجزهای نكرده ام. خیلی كارها كرده ام كه خیلیها نمیتوانند اما معجزه نه. هیچ
وقت یادم نمی آید که از عالم غیب مرغ بریان آورده باشم، زلزله به وجود آورده
باشم... اما بعضی از بیماران لاعلاج را كه پزشكان و نیز همه درمانگران نامتعارف در
همه دنیا آنها را جواب كرده اند، درمان كرده ام... هر گزارشی هم كه تا بحال چاپ
شده است یا بدون اطلاعم بوده یا اگر مطلع بوده ام شرط را این گذاشتم كه اسمی از
بنده نباشد و تا بحال هم اسمی از بنده نبوده... گاهی و به ندرت بیماران خاصی را
درمان كرده ام اما این ربطی به معجزه ندارد هر كسی ممكن است بتواند این كار را
بكند. یادم نمی آید استخر خالی را از ماهی پر کرده باشم و نمیدانم چرا آن افراد
گفتند پر شده است. این را دیگر من نمیتوانم بگویم... البته احتمال اینكه حقهای
هم در این كارها باشد یا چیزی مثل شعبده بوده باشند را هم دروغ میدانم چون نحوۀ
وقوع، تعداد شاهدان و دیگر مؤلفههای این وقایع طوریست كه اگر همۀ شعبده بازان دنیا
هم جمع شوند نمیتوانند اندكی از این كارها را در شرایط مشابهی كه اتفاق افتاده،
تكرار كنند. اگر همه شعبده بازان دنیا هم جمع شوند نمیتوانند از وقایع آینده چیزی
بگویند...
«... میگویند من معجزه میكنم
اما چه كسی جز خداوند قادر به معجزه است.. تنها روح خداست كه قادر به معجزه میباشد
زیرا اوست كه در ورای قوانین است...» ایلیا «میم»
24-
سوال كننده دوم: من زیاد شنیده ام كه كسانی كه با شما
درافتادهاند ورافتاده اند. سال 82 هم در قسمتی از آن فیلم مستند همین چیزها گفته
میشد و پانزده بیست مورد را شرح میدادند. این آدمها یا مردهاند یا دچار جنون و
بیماری شده اند. آیا این كار ایجاد فضای ارعاب و تهدید نیست تا شما به این وسیله
نگذارید كسی با شما مخالفت كند؟
من هم شنیده ام كه هر كه با اهل علی
درافتاد ورافتاد ولی خودم را آنطور كه باید شیعه علی نمیدانم چون شیعه علی مانند
علی است و اگر نه شیعه نیست. آن اتفاقات را هم تائید نكردم البته رد هم نكردم چون
همه اتفاق افتاده بودند ولی چه بسا همه آنها تصادفی باشد. فضایی هم بر این اساس به
وجود نیامده فقط شما و چند نفر دیگر آن گزارشها را دیدهاید آن هم به دلیل اصراری
بود كه برای دسترسی به اطلاعات و مستندات بیشتر داشتید. بنابراین چنین فضایی هرگز
ترسیم نشده ولی تا جایی كه به خودم مربوط است میگویم این واقعیت ندارد كه اگر كسی
مخالفم باشد، بیمار میشود، جنون میگیرد یا میمیرد. من یك خدمتگزار خدا هستم، همین
و نه بیش از این. اما مطمئنم كه هر كس بر ضد خدای من كه لا اله الا هو الحی القیوم
است، بلند شود، میافتد و زمین گیر میشود.
25-
سوال كننده دوم: ولی بعضی از این اتفاقها خارج از بحث
تصادف است. این فكر مطرح میشود كه آیا خود شما با یكی از همان مكانیزمها مثل تاثیرگذاری
از راه دور یا نیروهای اجرایی، این كارها را كرده باشید. چون قبل از همه بعضی از
اعضاء خانواده شما به این مسائل مبتلا شده اند. آقای فرشاد مرادی كه از نشر تعالیم
حق اخراج شد، تصادف میكند و میمیرد و ظاهر امر هم شما از چند روز قبل بقیه را
مطلع میكنید. بعضی از اعضاء خانواده و فامیل شما دچار جنون شده اند. خانم های...
كارشان به تیمارستان و زنجیر شدن كشیده. آقای د میگوید مرا تسخیر روح كردهاند و
هر وقت مرا میگیرد، دیوانه میشوم. آقای «ن» كه دندان شما را شكست، در منزل، خودش
را دار زده. اینها طوری كه شما میگویید تصادفی نیست. اینها قابل بررسی است. چرا
اكثر این افراد دچار بیماریهای روانی میشوند؟ نظر شخصی من این است كه شما حتماً
در این زمینه برنامهای دارید.
شما میتوانی هر نظری در هر بارهای
داشته باشی و میتوانی پیرامون آن نظر هم جوسازی و تبلیغ پر سر و صدا كنی مثل
الان. بنده از شما نمیخواهم كه نظرت را حتماً تغییر دهی اما گفتم و واقعیت همین
است كه شنیدی. تك تك این پانزده بیست مورد را هم اگر دقیقاً بررسی كنی و حلقههای
وقوع را ببینی، باز هم متوجه میشوی كه هیچ برنامهای نمیتواند وجود داشته باشد.
پرونده آقای پیما الهی چندین بار در دادگاه بررسی شد، نه یك بار، و چند بار تحقیق
روی آن صورت گرفت. نتیجه نهایی ترمز نابه هنگام راننده در جاده لیز اعلام شد كه
باعث شد ماشین آنها با یك مینی بوس برخورد كند و همه پنج نفر سرنشین فوت كنند. آن
چهار نفر دیگر با چه كسی مخالف بودند؟ درباره تولید بیماریهای روانی از راه دور یا
كنترل بر ارواح و تسخیر روح، اگر واقعاً چنین امكان و اجازهای باشد و به همین
راحتی و رایگانی باشد كه شما میگویی پس چرا در جهت فتح جهان استفادهای نشده و
برای تنبیه ظالمان و جنایتكاران بزرگ؟ واقعیت این است كه هیچ برنامهای در این
باره وجود نداشته و همه این اتفاقات خودبخود بوده یا شاید تصادفاً یا شاید هر مبنای
دیگری الاّ برنامه خودآگاه. از طرفی بعضیها را میشناسم كه در این چند سال به ما
توهینها و فحاشیهای فراوانی داشتهاند و دروغ ترین و جاعلانه ترین نسبتها را
متوجه ما كردهاند اما نه خودشان را دار زده اند، نه دچار بیماریهای روانی شدهاند
و نه تصادف كرده اند. ظاهراً هم كه هیچ مسئلهای برایشان پیش نیامده. اینها را
چطور براساس آن تئوری تان توجیه میكنید؟
26-
در همان فیلمها مردمی كه با آنها مصاحبه میشد اتفاقاتی را
نقل میكردند كه به خاطر حرف شما بوجود آمده است. معنی همه آن حرفها این بود كه
شما چیزی كه میگویید اتفاق میافتد. در آخر آن، تهیه كنندهها اتفاقات و مستندها
را میشمارند و نتیجه میگیرند شما حداقل 235 موضوع را گفتهاید كه عیناً همانطور
شده است. ذكر هر تجربهای در آنجا روی همین پایه بود. آیا شما واقعاً قدرت كن فیكون
دارید؟
«كلام مانند آتش است. آتش خلاق و
دگرگونكننده كه هرگاه میسوزد، بوجود میآورد و آنگاه كه میسوزاند، ویران میسازد
و خراب میكند. و انسان مانند آن اژدهای آتشینْ نفَس است كه نفس او صدای اوست و
صدایش آتشیست كه از دهان او بیرون میآید. او به این آتش قادر است زندگی خود و دیگران
را بسازد یا بسوزاند و خاكستر سازد.»
«كلام هماهنگ میتواند بر كهكشانها نیز اثر
بگذارد. زلزلههای بزرگ و بارشهای بسیار در ید قدرت كلام است. آنگاه كه به قدرت
كلمه مرده زنده شد، از میان برداشتن كوهها و بر پا داشتن آنها نیز
ممكن گردید.»
«معجزات بزرگ به مدد كلمات بزرگ واقع شدند و
كلمات بزرگ همچنان قادر به معجزات بزرگاند. از زمانی كه قادر به گفتن شدی قدرت
كلمات را در زندگیات بكار گرفتهای اما به واقع این حرفهای تو بوده كه تو را به
كار گرفته است. پیوسته از اقتدار كلامات بر تو شده است و میشود. كنترل تغییرات
زندگی با مهار كلام و مهارت در بكارگیری آن است.»
كن فیكون تنها از آنِ خداست و بس. و
درباره آن گزارشهای مستند، بخش زیادی از آن تجربهها و اتفاقات درباره بنده نیست،
آنطور كه شنیده ام آن شاهدان هم اسمی از بنده نمیآورند و همین موضوع تا حدی برای
شما به اشتباه آمیخته است. ولی درباره خودم اینطور است كه تا مطمئن نباشم و به نحوی
مشاهده نكنم چیزی را درباره آینده نمیگویم و تا كاملاً روشن و معلوم نباشد نظرم
را درباره چیزی، قطعی نمیگویم. بنابراین نظراتی كه به عنوان حتم و قطع و یقین بیان
میكنم، طبیعی است كه اتفاق بیفتند. موارد زیادی هم در این سالها پیش آمده كه مردم
میگفتند اتفاق افتاده ولی من درباره چگونگی وقوع آنها چیزی نمیدانم و خودبخود
بوده است. اما نباید فراموش كرد كه كلام همه انسانها از قوه خلاقه برخوردار است تا
جایی كه یكی از دكترینهای اساسی عصر نوین و حتی عصر كهن بر این اساس است كه هر
آنچه انسان بگوید، تحقق مییابد مشروط بر آنكه آن را نقض و خنثی نكند. دانشمندان
غربی درباره این مفهوم و اثبات علمی و عملی آن صدها كتاب نوشتهاند كه بخش زیادی
از آنها در ایران هم هست. من هم همینطور فكر میكنم كه همه انسانها برخوردار از
امكان اندیشه خلاق و كلام سازندهاند و شاید مسئله در آن باشد كه اكثراً روشهای
مهار و بكارگیری این قدرت عظیم را نمیدانند. در این سالها خیلیها در مراجعه به
بنده میگفتند و اصرار داشتهاند كه چیزهایی را گفتهاند و اتفاق افتاده است یا
دعاهایی كردهاند و مستجاب شده است، من هم تقریباً همه آنها را باور كردم و درست میدانم.
دیدگاههای فیزیك كوانتوم، نسبیت، اَبرریسمانها و هولوگرافیك و یا دیدگاههایروانشناسی
مدرن و حتی فلسفههای كهن باطنی همگی مؤید این نظریه بنیادیاند و آن را به روشنی
توضیح میدهند.
27-
ممكن است در زندگییك انسان دو سه اتفاق خاص بیفتد اما این
مساوی با حرف شما نیست.
بنده دارم عرض میكنم آنجا یك دریا
هست و مردم دارند در آن شنا میكنند شما میگویی پس درّه اش كجاست؟ میگویم آنجا
كوه نیست كه دره داشته باشد، میگویی حرف مرد یكیست درّه اش را نشانم بده. در این
چند دیدار بعضی از سوال و جوابهای ما اینطور شده است.
«انسان همان چیزیست كه میبیند لكن او میتواند در دیدن
خود تصرف كند و همانطور ببیند كه میخواهد. و میتواند با نگاه خود جستجو كند و بیابد
پس همان چیزی را مییابد كه در جستجوی آنست. همه جهان میتواند در چشمان او جای گیرد
و همین چشم میتواند جهان را از انسان بگیرد و او را از زندگی محروم كند. انسان به
نگاه است و زندگی از نگاه است و سرنوشت را نگاه تو در سر مینویسد.»
«چشم سكان روح است و نگاه، چرخش این سكان. تغییر نگاه تغییر
آگاهی و تغییر آگاهی تغییر وقایع را در پی دارد.»
«حدود تو در نگاه تو است و آنچه ببینی واقعشدنیست...»
ایلیا «میم»
برگرفته از کتاب آمین – جلد اول
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر