۱۳۹۲ آذر ۸, جمعه

یکی از اتهامات ، پیوند ادیان


پیوند تمدنها و نزدیکی ادیان[1]




یکی از اتهاماتی که دربارۀ ما مطرح می‌شد این بود که ما می‌خواهیم اسلام را با ادیان دیگر و بویژه دین مسیحیت و یهود تلفیق کنیم. طرح این اتهام عللی داشت و مثل بخش اعظم شایعات كه بی پایه و كذب بودند، چندان بی اساس نبود.[2]یکی از علل به وجود آمدن چنین اتهامی محتوای دو سخنرانی عمومی از بنده بود.
«عده‏ای به سوی قله روان شدند، همه از یك جهت بالا نرفتند. بعضی از غرب كوه و بعضی از شرق كوه و بعضی از نقاط دیگر. اندكی از آنان به قله رسیدند و بسیاری در بالا رفتن تا دامنه‏ها و صخره‏ها موفق شدند. در آخر هر كس شرحی از صعود خود را بیان كرد. عجیب نیست كه این شرح‏ها به هم شبیه‏اند. همه آنها به زبانهای مختلف درباره یك حقیقت گفتند. گرچه روش‏هایشان گاهی با یكدیگر متفاوت بود اما منظور همه صعود بود و به قله رسیدن. و این چنین، روایتهای گوناگونی از حقیقت و اسرار حق پدیدار شد كه همه به هم شبیه‏اند. »
مخاطبان ما از اقشار و ادیان مختلف بودند بنابراین در حرفهایم علاوه بر آیات قرآن به آیات کتاب مقدس، انجیل، گیتا و کتب مقدس ادیان دیگر هم اشاره می‌کردم و این رفتار مولد این تصور بود که نکند ما می‌خواهیم ادیان را با هم تلفیق کنیم. دلیل دیگر آن مأموریت رسمی و آشکاری بود که ما در شرح وظیفۀ بسیاری از مراکز و موسسات و تشکل‌های وابسته تعریف کرده بودیم. طوری که یکی از خطوط شرح وظیفۀ اکثر این مراکز و افراد، نزدیکی ادیان مختلف بویژه ادیان بزرگ و مذاهب درونی آنها به همدیگر بود. در تعدادی از جلسات عمومی هم به تدریج به همین موضوع پرداختیم. واحد متمرکزی هم برای آن فعال شد. یك مركز راهبردی برای نزدیكی ادیان و مذاهب به یكدیگر. این مركز در كنار مراكز راهبردی دیگر فعال شد. واحدهایی مانند مركز راهبردی بررسی فرقه‌ها و جریانات معنوی...
بر اساس این رویکرد ما عموماً از اشتراکات ادیان حرف می‌زدیم تا از اختلافات؛ و واقعاً اشتراکات ادیان برای کسانی که می‌خواهند ببینند، آنقدر زیاد است که با اختلافات اندک میان آنها قابل مقایسه نیست. کتابهایی هم که موسسات ما چاپ می‌کردند مربوط به معلمان همۀ ادیان بود. اسلام، مسیحیت، یهود، هندوئیسم و بودیسم.
تلاش هم کردیم با دیگر واحدهایی که در ایران و كشورهای دیگر در این باره فعالیت می‌کنند، همکاری داشته باشیم اما متأسفانه چون مبنای عمل اکثر آنها پول و کار اداری بود، تلاش‌هایی مرده و عقیم و کم اثر به نظر می‌رسیدند. ضمن اینکه آنها به ما به چشم بدبینی نگاه می‌کردند. باورشان نمی شد که جمعی بیایند و بدون اینکه از جایی پول یا دستور گرفته باشند و به دولتی وابسته باشند، در زمینۀ نزدیکی ادیان کار کنند.
«تعامل (...) میان اسلام و یهود و مسیحیت می‌تواند بسیاری از مسائل جهان امروز را حل کند زیرا ریشه اکثر مسائل جهانی در اختلافات ایدئولوژیک است.»
در همان سالهای اول[3] وقتی نظریۀ برخورد تمدنهای هانتینگتون را شنیدم، نظریۀ ازدواج تمدنها را مطرح کردم. اما این نظریه به محض مطرح شدن خود با آنکه در محدودۀ کوچکی در حد یکی دو سخنرانی طرح شده بود واکنش‌های شتابزده‌ای را با خود به همراه آورد. این فقط یک نظریه در بارۀ آیندۀ تمدن‌ها و در بارۀ راه حل مسائل تمدنی، فرهنگی و دینی امروز بود در کنار نظریه‌های دیگری که بنده مطرح کرده بودم اما ما سازوکارهای منظمی را برای تحقق نظریۀ ازدواج تمدن‌ها [پیوند تمدن ها] راه اندازی نکردیم بلکه این را روندی می‌دانستیم و هنوز هم می‌دانم که به تدریج و خودبخود محقق خواهد شد. این چیزها تدریجاً زمینۀ این اتهام و شایعه را به وجود آورد که ما قصد داریم ادیان مختلف را یکی کنیم. می‌گفتند ما اسلام مسیحی [مسلمانان مسیحی]، اسلام یهودی، اسلام آمریکایی و غربی و اسلام هندویی و بودایی و شرقی را می‌خواهیم راه اندازی کنیم اما این اتهامات دروغ بود.
«اساس دین الهی، لااله‌الاالله است.»

[1] منبع: فیلم گزارش مستند از زندگی ایلیا «میم»
برگرفته از کتاب آمین – جلد اول




[1]منبع: فيلم گزارش مستند از زندگي ايليا «ميم»
[2]«مذهب نیروی بزرگی است .تنها نیروی محرکه جهان . اما شما بایستی دیگران را از طریق مذهب خودشان به حرکت وادارید نه از طریق مذهب خودتان.»برناردشاو
«تمامي مذاهب به يك نقطه اشاره مي‌كنند كه آن خداوند است. بنابراين از هر مذهبي كه متابعت و پيروي كنيد سرانجام به خدا مي‌رسيد، ساناتانادارما (مذهب جاويدان) است. اين مذهب از زمان خلقت وجود داشته و زمان آغازين آن مشخص نيست. ساناتانادارما همانند يك اقيانوس بزرگ است كه هر كشوري آمده و كانال آبي را بنابر احتياج خود و اهدافش حفر كرده است تا اين زمان مردم تنها دانش شناخت كانال‌هاي خود را داشته‌اند؛ اما حالا خداوند به ما نشان مي‌دهد كه ما فقط حبابهاي روي كانال آب نيستيم بلكه حباب‌هاي اقيانوس عظيم هستيم. تا زمانيكه فرديت خود را نگه داريم به شكل حباب ديده‌مي‌شويم و هنگاميكه محو و نابود شويم، با اقيانوس يكي هستيم.» باباجی
«روح مذهب متعلق به هيچ زمان و مكان خاصي نيست. به اندازة خدايي كه از او صحبت مي‌كند نامحدود است و خورشيد آن برفراز همة گلهاي كريشنا ومسيح و همة قديسان و حتي گناهكاران مي‌درخشد و امكان نامحدودي براي توسعه دارد. به واسطة آزادگي خود، همة انسانها را در آغوش لايتناهي خويش مي‌پذيرد. روح مذهب الوهيت نهفته در همة زنان و مردان را به رسميت مي‌شناسد و هدف اصلي و قصد نهايي آن ياري رساندن به انسانها در درك طبيعت راستين و الهي خويش است.» ویوکاناندا

[3]ـ اشاره به 25  سالگی تا 30 سالگی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر