تله هايي براي نور!؟
گفت و گوي
انتقادي
(قسمت
سوم – 2)
گفتگوي زير در
فروردين ماه سال 1386 طي دو جلسه با ايليا «ميم» توسط دو تن از اعضاء منتسب به
گروه حزب ا... صورت گرفته است. لازم به توضيح است که مطالب پياده شده از روي فيلم،
مورد بازخواني ويرايشي قرار گرفته است. قسمت دوم اين گفتگو در سال 1384 قبل از
انتخابات رياست جمهوري صورت گرفت كه با عنوان «برترين رئيس جمهور» در نشريۀ حركت
دهندگان شماره سه به چاپ رسيد و موجب تعطيلي آن نشريه كه اولين نشرية تخصصي در
زمينۀ دانش تفكر محسوب ميشد، گرديد. قسمت اول مصاحبه در تاريخ 9/5/1382 صورت گرفت
كه هر دو مصاحبۀ مذكور نيز براساس فيلم جلسه، پياده سازي و بازنويسي شدند.
لازم به ذكر است كه سوالات گويندگان، انعكاس دهنده نظرات طيف مورد اشاره نيست
و پاسخهاي استاد ايليا «ميم»، در مواردي كه به فرد مقابل مربوط ميشود، قابل
تعميم به طيف مذكور نميباشد. در چنين مواردي پاسخ ها، متوجه گفتگوكنندگان است.
1.
آيا شما درمانگري
هم ميکنيد؟
گاهي به صورت
استثنايي و در موارد بسيار خاص بعضي را درمان كرده ام. غالباً هم حضوري نبوده...
2.
آيا در برابر
درمان پول ميگيريد؟
در برابر هر كاري
كه به نام خدا بوده، کاري که براي مردم كرده ام و در برابر تعليمي كه داده ام يا
مواردي مانند اين پولي از كسي نگرفته ام و نيازي هم به آن نداشته ام. در اين سالها
هم فقط در موارد نادر و استثنايي دست به درمان زده ام. البته در زمان نوجواني هم
چند بار (كمتر از پنج بار) درمان گري کردم و پول هم گرفتم اما آن کار به نام خدا
نبود و البته ربطي هم به شفاگري نداشت و مربوط به درمان بود. اين چند بار به همان
حدود هفده تا بيست سال پيش بر ميگردد.
3.
سوال کننده دوم:
با استفاده از چه روشي آن مريضيهاي لاعلاج را درمان كرديد؟ آيا اين كار دخالت در
كار پزشكي نبود؟
اين کار دخالت در
حوزۀ درمان نبوده و نيست. طرق زيادي براي درمانگري هست که انرژي درماني يکي از
آنهاست که تابحال از آن استفاده نکرده ام. بيش از دويست روش در طب هماهنگ و مكمل
وجود دارد كه اغلب آنها را آموزش داده ام اما كمتر اجرا كرده ام... درمانگري را هم
بعنوان يک رويه نداشته ام و ندارم. درمان بيماري صعب العلاج آنها هم موضوعي است که
مستند شده و مثل اكثر موارد مستند، نيازي به رد يا قبول من ندارد. اگر هم ميخواستم
از اين راه به پولي برسم با درمان يكي از ثروتمندان يا رهبران دنيا ميتوانستم و
ميتوانم زندگي مادي خود و همه دوستانم را تا پايان عمرشان تأمين کنم. امروز هم
کماکان اين امکان را دارم و چيزي عوض نشده است. انجام اين كارها هم براساس همان
نشانهها و روياها بوده نه به ميل من يا به درخواست ديگري.
4.
پس صحت دارد كه
شما هر نوع بيماري وخيم و لاعلاج را درمان ميكنيد؟ سرطاني ها، ايدزي ها، سكتهايها
و مريضهايي كه جواب شده اند؟
نه. اين درست
نيست. اما استاد روح الله اين توانايي را دارند و بيماراني كه ايشان را ملاقات
كرده اند، تا جايي كه خود شهادت داده اند، شفا يافته اند... من هم گاهي بعضي از
بيماران را معالجه كرده ام و آنها ميگويند درمان شدهاند اما عده بسيار بيشتري
بودهاند كه نشده كاري برايشان انجام دهم.
5.
سوال کننده دوم:
ولي به هر حال شما مجوز درمان نداريد و در كار پزشكها دخالت كرده ايد.
شما هم كه
نماينده جامعه پزشكي نيستيد ولي از طرف آنها حرف ميزنيد.
6.
سوال کننده دوم:
من به عنوان يك شهروند حرف ميزنم.
شما غالباً مثل
يك بازجو، بازپرس و قاضي حرف ميزنيد. البته مسئلهاي نيست چون از اول خودم توافق
كردم.
7.
مردم ميگويند
شما مستجاب الدعوه هستيد. فكر نميكنيد اين ادعاي بزرگي باشد كه شما را در وضعيت
خاصي قرار ميدهد. شما چه موضعي در برابر اين حرف داشته ايد؟
طبق كلام خدا همه
انسانها دعايشان به اجابت ميرسد و اين حق هر انساني است كه دعا كند و دعايش
مستجاب شود. به زبانهاي مختلف ميفرمايد بخوانيد مرا تا اجابت كنم شما را. و اين
براي همه و حق همه است. هر کس واقعاً دعا کند دعايش مستجاب ميشود. هر کس از
خداوند زنده بخواهد، دعايش مستجاب ميشود. افراد زيادي را در اين سالها ديده ام كه
گفتهاند دعاهايشان مستجاب است. بسياري از آنها دختران و پسراني بودند كه شما به
آنها سوسول ميگوييد و مطمئناً اكثر آنها راست ميگفتند. همه انسانها مستجاب
الدعوه هستند اگر به واقع دعا كنند... اساساً خداوند وقتي ميخواهد چيزي را به
انسان ببخشد به او اذن دعا ميدهد يعني شايد حتي دعا بعد از وقوع است.[1]
8.
سوال كننده دوم:
بالاخره باز هم من به يك جمع بندي نرسيدم. نظر خود شما درباره حرفهاي مردم چيست؟
آيا چيزهايي كه مردم درباره قدرتهاي شما ميگويند واقعيت دارد يا ندارد؟
سوالاتي كه شما
مطرح ميکنيد از سالها پيش در بيانيههاي متعدد، در سخنرانيهاي عمومي و در
ملاقاتهاي خصوصي بارها پاسخ داده شده. و اين حرفها به گوش اكثر كساني كه مرا ميشناسند
بارها به صورت شفاهي و مكتوب رسيده است.
9.
سوال كننده دوم: گزارشهايي
از شما چاپ شده است که از چند روز قبل براي مردم، زلزله بم و سونامي اندونزي را
پيش بيني کرده ايد و از چند ماه قبل هم حملات يازده سپتامبر و حملۀ اسراييل به
لبنان... از چه طريقي از اين وقايع مطلع شديد؟ به نظر ما سازمان اطلاعات آمريكا و
اسرائيل از مدتها قبل ميدانستند كه قرار است اين اتفاقها بيفتد. شما از چه طريقي
از اين اتفاقات مطلع شديد و منتشر كرديد؟ ارتباط با سرويس اطلاعاتي آمريکا يا
الهامات غيبي و وحي؟
در اين سالها
دهها فرمول تفکري طراحي شد. چند فرمول آن در بارۀ شاخۀ آينده پژوهي است که شاخهاي
علمي و دانشگاهي است. از طريق تحليل نشانهها و الگوها به ويژه الگوشناسي وقايع و
يا با استفاده از فرمولهاي تفكري مشابه... پيش بيني اين اتفاقات و بطور كلي طيفي
از وقايع آينده، امكانپذير است و در اين موضوع نه پاي وحي در ميان است، نه
سرويسهاي اطلاعاتي آمريكا و غرب.
10.
سوال كننده دوم:
آيا شما ميتوانيد زلزله به وجود بياوريد [همراه با خنده سوال كننده]؟
چند لحظه پيش که
جواب اين را گفتم. فقط خدا ميتواند... اما اگر انساني قادر بود زلزله ايجاد كند،
من هم بايد بتوانم چون انسانها شبيه به همديگرند. ولي نشانههايي طبيعي وجود دارد
كه با دقت در آنها ممكن است بتوان حدود زماني، مكاني و شدت (ضعيف يا قوي بودن)
زلزله و ديگر بحرانها را معلوم كرد. هر كسي كه نشانه شناسي را بداند يا الگوهاي
وقايع را بشناسد ميتواند بسياري از چيزها را پيش بيني كند... در غرب، سالهاست كه
آينده پژوهي يك رشته دانشگاهي است. ولي روياهاي بشر حاوي چيزهاي بسياري از عالم
بالا است كه يكي از آنها اخبار آينده و شعور نوراني است... اگر بداني كه چطور آنها
را بكار ببري و چطور از نشانهها و روياها و نورها استفاده كني، بسياري از مسائل
بظاهر پيچيده، به سادگي حل ميشوند.
11.
آيا شما اعتقاد
داريد كه روح خدا در شما حلول كرده است؟
منظور از حلول
چيست؟ و منظور از روح خدا كيست؟... من يادم نميآيد كه چيزي در من حلول كرده باشد.
من فقط يك انسانم. غذا ميخورم، ميخوابم، بيمار ميشوم، راهپيمايي ميكنم، گريه
ميكنم و ميخندم... قديس هم، همانطور كه قبلاً گفته ام نيستم. گناه هم كه براي
بشر اتفاقي طبيعي و بديهي است. آن را هم كه گفتم.
در نوجواني اتفاق
بسيار بزرگي برايم افتاد که به آن فکر نکردم که چه بود و چگونه اتفاق افتاد. كساني
كه در جريان آن بودند گفتند اين حلول است اما من نميدانستم كه اين چيست... بعد از
آن همه چيز، طور ديگري در زندگي ام تغيير کرد. تابحال هم اين موضوع را جز به
اضطرار باز نکرده ام، نه براي خودم نه ديگران.
«خدا رحمت كند بندهاي كه
محبت مردم را به سوي خود جلب میكند، و آنچنان که می فهمند با آنان سخن می گوید و
از افشای حقیقت به گونه ای که انکار می کنند صرفنظر می نماید. » امام صادق (ع)
12.
سوال كننده دوم:
با مجموعه چيزهايي كه درباره شما هست شما يا بايد ادعاي خدايي داشته باشيد يا
پيامبري و امامت يا اعتراف كنيد دست نشانده آمريكا و دوره ديده آنها هستيد.
چرا باران ميبارد؟
در يك افسانه قديمي ميگفتند در بين ابرها، اژدهايي بزرگ هست كه هر وقت گريه ميكند،
باران ميآيد و در قديم از اين نوع افسانهها براي توجيه باران آمدن فراوان بود.
اما واقعيت اين است كه هرگاه ابرها ميآيند و شرايط مساعد باريدن است، باران ميبارد.
همين. بقيه حرفها افسانه و توهم است. من فقط يك انسان معمولي ام، چنين ادعاهايي هم
همانطور كه در گذشته گفته ام، موهوم است. اگر هم به قول شما و دوستانتان
ليدر نامرئي آمريكا و غرب در منطقه ميبودم بايد طي اين سالها مردم را غربي و
آمريكايي ميكردم اما مردمي كه با آنها در ارتباط بوده ام و زنده هستند و شهادت ميدهند،
خدايي شدهاند. اگر ميوه درختي سيب بود اين سوال درستي نيست كه بگويند آيا آن
درخت پرتقال است...
13.
...
14.
سوال كننده دوم:
روابط خانوادگي شما چطور بوده است؟
اگر منظور اولين
خانواده رسمي است كه در آن زندگي كردم، با آنها ارتباط چنداني نداشته ام و طي مدتي
كه با هم بوديم شناخت واضحي دربارۀ خودم را به ايشان بروز نمي دادم. آنها هم
عموماً تصورات متناقضي درباره ام داشتند يا اصطلاحاً قبولم نداشتند، كه مقصر
نبودند بلكه خودم مقصر بودم و خودم امكان شناخته شدن يا شناخت صحيح را برايشان
فراهم نميكردم... اما طي سالهايي که مادرم بيمار و فلج بود عموماً از او پرستاري
و مراقبت ميکردم. او روز و شب با من بود و اين يکي از دلايلي بود که کمتر ميتوانستم
به بيرون ازخانه بروم... هميشه هم در سلامتي و بيماري، که اغلبش بيمار بود برايم
دعا ميکرد... بعد هم روي دستهايم فوت کرد.
15.
كتاب جريان هدايت
الهي را خودتان نوشتيد؟ آيا شما خودتان همه محتواي آن را تائيد ميكنيد؟ قبول
داريد كه اين كتاب يکي از خطرناک ترين کتابهايي است كه تا به امروز به زبان فارسي
نوشته شده است؟
حدود دوازده سال
پيش در 23 سالگي يك دوره از سخنرانيهاي عمومي را دوستان روي كاغذ آوردند و آقاي
پيما الهي (فرشاد مرادي) كار تنظيم و تدوين آن را انجام داد و با كمك دوستان ديگري
از ال ياسين، مقدمهها و توضيحاتي هم به آن اضافه كرد. اساس آن كتاب همان اولين
سخنرانيهاي عمومي است كه بعداً ويرايش شده اما بعضي از قسمتهاي آن همانطور كه از
سال 1377 در بيانيهها منعكس شده، مورد تائيد نبود. قسمتهايي از مقدمه و توضيحات و
جزئياتي از كتاب. البته براي قضاوت درستتر درباره آن كتاب بايد سخنرانيهاي ]كتب[
سالهاي بعد را هم در نظر گرفت چون اين در واقع قسمتي از كل مطلب است آن هم در سن
23 سالگي... اين كتاب، بسياري را آنطور كه خود گفتهاند و مستند شده، از مرگ نجات
داده است، هدايت كرده است، روشنتر و نورانيتر كرده است و به سمت خدا متوجه و به
خدا پيوند داده است. گزارشهايي كه مردم طي سالها درباره آن كتاب دادهاند ثبت و
مستند شده است. اينها را براساس آن ميگويم. بعضيها ميگفتند آن كتاب را دهها
مرتبه خوانده اند. بعضيها با آن ميخوابيدند، بيدار ميشدند و به سفر ميرفتند.
اما حقيقت سنجي اين كتاب هم با ميزان قرآن است يعني اگر كلمهاي از آن با قرآن يا
كلام خدا هماهنگي نداشته باشد مردود و باطل است ولي در اين سالها نه من چنين چيزي
را ديدم، نه دوستان شما و نه مراكز فرهنگي و نه مراكز مذهبي بررسي كننده. اين
سخنرانيها را و اكثر سخنرانيهاي اين سالها را با قلبم ميگفتم. فكر نميكردم. هر
چه به قلبم ميآمد ميگفتم. حالا ميبينم كه خيليها با قلبشان آن را شنيده اند...
فكر نميكنم آن كتاب خطرناک باشد.
16.
سوال كننده دوم:
چرا در سالهاي گذشته كتاب (جريان هدايت الهي) را خودتان نقد نکرديد با وجودي كه
ميگوييد بعد از انتشار كتاب، عدم موافقت خود را با قسمتهايي از آن اعلام كرديد؟
در همه اين كتاب بدعت گذاري وجود دارد.
بايد ببينم که
بتوانم. هر نظري که لازم بوده در بيانيهها و سخنرانيها و جلسات مطرح شده است...
اگر بدعتي نبينم، اگر کفر و الحادي آنطور که شما ميگوييد هست، نبينم چگونه اصلاح
کنم. ولي سؤال اين است که چرا در اين دوازده سال اين همه نهادهاي فرهنگي و مذهبي،
اين همه شخصيتهاي فرهنگي اين کار را نکردند يا طي اين سالها کسي نيامد نکتهاي
بگويد، امر به معروف و نهي از منکري کند. و البته آن كتاب هم با مجوز مراكز رسمي و
فرهنگي منتشر شده و هر كاري كه قانوناً لازم بوده، درباره آن انجام شده است. چرا
شما كه اين ادعا را ميكنيد همين الان چند نمونه از اين بدعتها و كفرها را
نشان نميدهيد تا مرا و همه خوانندگان آن كتاب را قانع كنيد. شما هم مثل من نميتوانيد.
من هم جز توحيد و خداپرستي محض در آن نديدم.
17.
سوال كننده دوم:
آيا شما خودتان حاضر هستيد کتابتان را نقد کنيد و انحرافات آن را اصلاح کنيد؟
در هر جايي که
اشتباه يا انحرافي باشد چه در اين کتاب يا هر جاي ديگري، هميشه سعي در اصلاح آن
داشته ام. همچنان هم دارم. اگر هم کسي بيايد و اشتباهات آن را نشان دهد كه فكر نميكنم
چنين چيزي باشد، از او سپاسگزار شده و حتماً نظرش را عملي ميگيرم. اما اگر
اشتباهات احتمالي نشان داده شود، ولي در اين سالها چنين اتفاقي نيفتاده است. اگر
اشتباهات آن را ببينم قطعاً آن را نقد ميکنم... در علوم باطني، خودمحکومي اگر به
حق باشد، جهش روح محسوب ميشود. چه کسي به جهشهاي روح مشتاق نيست.
18.
سوال كننده دوم:
اما واقعاً اين كتاب پر از بدعت و كفرگويي است. خود شما هم به اين موضوع اعتراف
داريد.
چرا جلوي چشمم
حرف در دهانم دروغ ميگذاريد؟ گفتم اگر در
آن بدعتي ببينم، اما نديده ام... سالها است كه دهها هزار نفر آن را خواندهاند اما
تا كنون كسي موردي از كفر و بدعت نشان نداده يا يادآوري نکرده يا اگر اشتباه است
امر به معروف و نهي از منكر از جانب هيچ فردي يا نهادي صورت نگرفته است. براساس
همين كتاب براي گرفتن حكم قتل ام تلاش كردند. رفتند و با گزينشهاي مغرضانه سعي
كردند بعضي از آقايان را فريب دهند اما خداوند نخواست كه آنها فريب اينها را
بخورند. نظردهندگان هم چنين چيزهايي را در آن نديدند... ولي درباره بعضي از جزئيات
مقدمه و بعضي از تنظيمات آن، از چند سال قبل به اكثر الاهيون اعلام شد كه بنده
موافق نيستم...
اما اگر آن كتاب
پر از كفرگويي است چطور غالب خوانندگان خود را متوجه خدا كرده و به سمت او
بازگردانده است. چطور رابطه اكثر خوانندگان خود را با خداوند، تغيير داده است.
چطور چنين موج بزرگي از خداگرايي را آن هم در ميان اقشار غيرمذهبي ايجاد كرده و
مادامي كه هست، ايجاد ميكند. اگر اين كتاب پر از كفر و بدعت است چرا با وجود آنكه
همه ديده بانان اجتماعي غالباً آن را در اين سالها در دست داشتند، از جانب آنها
حرفي زده نشده و نقدي يا سوالي مطرح نشده. چه چيز ديگري پيش آمده كه بعد از اين
همه سال در چنين زماني باز به اين فكر افتاديد كه در اين كتاب كفرگويي شده و مهمتر
اينكه چرا اين كفرها و بدعتها را نشان نميدهيد و مصاديق آن را هيچ وقت ذكر نكرديد
و الان هم قادر به ذكر آن نيستيد.
19.
سوال كننده دوم:
اين کتاب (جريان هدايت الهي) پر از بدعتهاي مختلف است. يک مورد
بارز آن در صفحۀ 157 است که وقتي از شما سؤال شده که آيا مسيح در آينده پشت سر
امام زمان (عج) نماز ميخواند يا خير، شما با نيات مشكوك از پاسخ به اين
مسئله امتناع کرده ايد يا از پاسخ به سؤال به صليب کشيده شدن مسيح.
اينکه در جواب
نماز خواندن عيسي مسيح (ع) پشت سر ولي عصر (عج) گفتم که «واي بر اين ذهن تفرقه
انديش»، ادامۀ جواب در کتاب نيامده و علامتِ نقطه چين دارد که بايد ديد ادامه آن
چيست. و بعد اينکه اين سؤالها توسط چند نفر پرسيده شد که يکي شان شيعه و مسلمان و
يکي از آنها مسيحي بود. هر دو نفر اينها از شاگردانم بودند و جواب ميبايست ميانه
و پيوند دهنده ميبود نه در جهت دامن زدن به تفرقه و اختلاف بيشتر. هدف آنها هم از
طرح اين سؤالات، هيجان طلبي و رقابت هيجاني و برتري طلبي بود نه جستجوي حقيقت.
واکنشهاي افراطي و متعصبانه و نابينا همه جا را پر کرده. چه لزومي به تکرار و
تشديد بيش از حد آن است. در جواب آن هم که پرسيد پيامبر اسلام (ص) بهتر است يا
عيسي مسيح، نيت ام نزديکي، پيوند و صلح بود وقتي كه گفتم خدا از هر دو بهتر است.
در ارزيابي يک حرف يا جواب بايد توجه کرد در چه زماني، چه مکاني، تحت چه شرايطي و
با چه مخاطبي بيان شده است.
20.
آيا قبول داريد
كه در سخنرانيها و نوشتههاي شما گرايش به مسيحيت وجود دارد؟
اگر اينطور است
برنامه و عمدي در كار نبوده و شايد اين به دليل محبت فوق العادهاي باشد كه نسبت
به مسيحا (ع) داشته ام... اگر هم صحبت خاصي بوده اشاره به فرد مسيحا (ع) بوده است
نه دين خاصي. البته علاوه بر قرآن، كتاب مقدس را هم ميخوانم.
21.
نظرتان درباره
تثليث چيست؟
همه اين سالها
درباره لا اله الا الله تعليم داده ام، گفته ام و نوشته ام. اگر ماهي اهل اعتقاد
بود آيا ميشد معتقد نباشد كه اقيانوس از آب به وجود آمده و گمان كند مثلاً از چوب
بوجود آمده است. هچ كس نيست كه با خدا كمي آشنا باشد و ذرهاي به تثليث يا مشابه
آن اعتقاد داشته باشد. اينكه خدا يكيست، لا اله الا هو، اصلي است كه همه بشر چه
آن را بگويد يا نگويد، غير از آن نيست. وجود سه خداوند نه تنها باطل و مردود است
بلكه متناقض و غيرعلمي و غير فطري است. اما ابعاد سه گانه وجودي انسان مانند روح،
روان، جسم و قرينههاي آن كه در علوم مختلف گفته ميشود مانند شخصيتهاي سه گانه
انسان واقعياتي است كه ارتباطي با تثليث كه مفهومي باطل است ندارد.[2]
22.
آيا تعداد دقيق
شاگردان و تيراژ كتاب جريان هدايت الهي را ميدانيد؟
ظاهراً تعداد
آنها زياد است اما عدد معلومي ندارم. از تعداد دقيق يا تيراژ كتاب هم اطلاع ندارم
اما خبر دارم كه آن كتاب را بعضيها خودسرانه و غيرقانوني منتشر كرده اند. بعضي از
دوستان ميگويند مخاطبان ما صدها هزار نفر بودهاند و بعضي ميگويند دهها هزار
نفر. دشمنان هم با عصبانيت ميگويند چند صد نفر. ولي فکر نمي کنم تعداد اهميتي
داشته باشد. اگر ما يک نفر را نجات داده باشيم که مسلماً داده ايم اگر اين کتاب يا
جلدهاي بعدي آن يک نفر را به خداوند بازگردانده باشد که قطعاً همينطور بوده است،
اين مطابق كلام خداوند چه معنايي دارد؟
23.
سوال كننده دوم:
چرا شما خودتان را از مردم مخفي ميكنيد؟ چرا در متنهايي كه مربوط به شماست
اسمتان نميآيد و از اسم مستعار استفاده ميشود؟
اين چطور مخفي
كردني است كه با دهها هزار نفر حضوراً حرف زده ام و جلسات ما گاه به گاه با عموم
مردم برگزار شده. آدرس مرا دهها نفر ميدانند و با هم ارتباط روزانه و هفتگي داريم
و من جايي بعنوان محل خصوصي زندگي ام ندارم چون عده زيادي به خانه ما رفت و آمد
دارند با اين حال در اين سالها ما روند مشهور شدن را طي نكرده ايم و جلوي آن را
گرفته ايم... اگر اسمم بيايد ميگويند قصد شهرت طلبي، كلاهبرداري، سوء استفاده و
معروف شدن داري. نميدانم بايد چكار كرد. آيا اگر بگويم شهرت طلب و قدرت طلب و
سوءنيت دار و كلاهبردار و شياد و دروغگو و كافر هستم مسئله حل است. اگر كار شما
اينطور تمام ميشود، مشكلي در گفتن اين حرفها نيست... اگر خودت را مطرح نكني و
معركه نگيري ميگويند حتماً قصدهاي سوئي داشته اي... اگر قصد شهرت و معروفيت داشتم
كنار همۀ كارهايم اسمم ميآمد در حالي كه كارهاي بسياري كرده ام كه اسمم آنجا
نيست. با چند قدم ساده و سريع و حتي يك قدم بزرگ ميتوانستم و ميتوانم به سرعت در
همه جهان معروف شوم در كمتر از يك روز. اگر نظريات و تئوريهايي را كه طرح كرده
بودم، خودم مطرح ميكردم نه ديگران، اگر مردم از طريق تلويزيونهاي ماهوارهاي در
جريان سخنرانيها و جلسات قرار ميگرفتند، اگر شاهدان براي همه مردم جهان شهادت ميدادند
و اگر برخي ديگر از كارها انجام ميشد، معروفيت و مشهور شدن آني بود. با اين حال
خودم را هم مخفي نكرده ام. هر روز ساعتها در طبيعت اطراف يا اگر در شهر باشم در
كوچهها و خيابانها راه ميروم، فقط دوست ندارم جز در موارد لازم در جمع ديگران
حاضر شوم.
[1] آنقدر
دعا کنید تا جواب دایتان داده شود. آنقدر بجویید تا بیابید . آنقدر در بزنید تا
باز شود زیرا هر که در خواست کند بدست خواهد اورد ، هر که جستجو کند خواهد یافت و
هر که در بزند در برویش باز خواهد شد
[2] بحث
وجوه سه گانه انسان يكي از مباحث روانشناسي قديم و جديد است. نفس اماره، لوامه و
مطمئنه از جمله ديدگاه هاي قديمي و ايگو، ايد و سوپرايگو، يا وجه شخصيتي كودك،
بالغ و والد از جمله بحث هاي جديد درباره وجوه سه گانه انسان ميباشد كه كتب
مختلفي درباره آن به رشته نگارش درآمده است. (و)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر