ناجی،
منحرف یا قربانی؟
او فاسد الاخلاق است. او معجزه
گر است. او جادوگر است. او مدعی نبوت و الوهیت است. او عامل صهیونیسم است. عروسکی
در دست استعمارگر پیر است . او قصد ثروت اندوزی دارد. او دیوانه است. مسیحیت
گراست. دروغگوست. شعبده باز و جاعل است . شفادهنده است. او جاسوس سیا است. او
خداست....
اینها چکیده ای از حرفها و
نسبتهایی است که هر روزه در رسانه های حکومتی درباره افرادی می خوانیم که طیف
عظیمی از مردم آنها را بعنوان قلل معنویت و فانوسهای هدایت بشریت می شناسند.
اساتید معنوی؛ کسانی که روایات متعددی درباره تاثیرگذاری تعالیمشان در متحول کردن
روح و زندگی انسانها وجود دارد، بموازات نشانه های عجیب و اعمال خارق العاده ای که
توسط ده ها و صدها هزار شاهد عینی نقل می شود اما صحت آن از جانب مخالفانشان زیر
سوال برده می شود.
صرفنظر از این واقعیت که اساتید
باطنی نیز همچون هر جریان و مکتب فکری و فلسفی موافقان و مخالفانی دارند، نکته در
خور توجه و تا حدی تاثربرانگیز، نوع اتهاماتی است که به آنها وارد می شود و از آن
مهم تر اینکه مردان حق از سوی دو جبهه کاملا متضاد مورد هجمه و اتهام قرار
میگیرند: مذهبیون افراطی در یکطرف، آتئیست ها و منکران حوزه روح و امور باطنی در
طرف دیگر.
ساتیا سای بابا، آواتار بزرگ
اهل هند یکی از همین افراد است که از گذشته تا کنون به شکل بسیار حجیم و جنجالی
سوژه این بحثها و تهاجمات قرار گرفته است.
***
در
۲۳ نوامبر ۱۹۲۶، یعنی 13 سال پس از مرگ «شردی سای بابا»[1] عارف بزرگ
هندی، کودکی در دهکدهای کوچک به نام پوتاپارتی به دنیا
آمد که نامش را «ساتیانارایانا راجو» گذاردند. او فرزند چهارم خانوادهای فقیر و مومن اما كودكی
باهوش و بااستعداد بود كه در موسیقی و نوشتن توانائی بسیار داشت. کودکی که از همان
سالهای ابتدایی زندگی اش نقل ها و شایعات فراوانی درباره توانائیهای وی در خلق
برخی اشیاء، به خصوص غذا و شیرینی رواج یافت.
ساتیا در سن 14 سالگی بعد از یک عقرب
گزیدگی شدید به مدت چند ساعت هوشیاری اش را از دست داد اما چند روز پس از این
واقعه، تغییرات آشكاری در رفتار او پدیدار شد. مثلاً شروع به خواندن سرودهائی به
زبان سانسكریت كرد؛ زبانی باستانی كه خانواده اش می گفتند پیش از آن هیچگاه با آن
آشنائی نداشته است. هر چند پزشكان علت این تغییرات رفتاری را تشنج عنوان كردند و
والدینش او را برای درمان نزد چندین طبیب سنتی، روحانی و جن گیر بردند اما روایت
شده که در همان سال، وی افراد خانواده اش را صدا كرد و در برابر چشمان آنها
هدایائی مثل گل و اشیاء مقدس خلق نمود. این ادعاها هیچ گاه تأیید نشدند اما زمانی
كه پدرش - با ظن به اینکه وی تحت تاثیر جادو دست به رفتارهای عجیب می زند- با
تهدید از هویتش پرسید ساتیای جوان با آرامش و شمرده جواب داد: من «سای بابا» هستم.
ساتیا از همان تاریخ یعنی ۲۳ مه ۱۹۴۰ میلادی - وقتی که چهارده ساله
بود- اعلام کرد که روح خداوند در جسم او
حضور دارد و او برای هدایت انسانها بر روی زمین آمده است. وی خود را «سای بابا» نامید و اظهار داشت که تجسم بعدی«شیردی سای بابا»
است که سالها قبل در ایالت ماهاراشترا در ده شیردی زندگی میکرده است. وی
خود را یك گورو (مرشد معنوی) و دوستدار بشریت معرفی می كرد و خود را حلول مجدد
«شردی سای بابا » می دانست. [2]
4 سال پس از آن واقعه، زیارتگاهی در
اطراف روستای محل زندگی او ساخته شد كه امروزه به آن «زیارتگاه قدیمی» می گویند و
4 سال بعد از آن، زیارتگاه جدیدی در محل دیگری احداث شد كه تکمیل آن تا 1950
میلادی طول كشید. از آن پس نیز سای بابا بانی خدمات زیادی به مردم هند شد که تا به
امروز ادامه دارد؛ او متولی راه اندازی خدمات آموزشی، بیمارستان و موسسات خیریه در
بیش از 166 کشور جهان است. بعنوان نمونه دانشگاه ساتیا سای بابا در پراشانتی
نیلایام تنها دانشگاه هند است که از طرف شورای ملی ارزیابی و اعطای اعتبار درجه A++ به آن داده شده است. احداث بیمارستان
عمومی در روستای زادگاهش (1954)، بیمارستان عمومی بنگلور (1977) با سابقه درمان
بیش از 2 میلیون بیمار، تکمیل طرح تهیه آب اشامیدنی برای بیش از 2/1 میلیون نفر و
بیش از 750 روستا در شهر آنانتاپور (1996) و دو طرح مشابه آن در مناطق «مداک» و
«محبوب ناگار»، تاسیس بیمارستان جدیدی در شهر بنگلور برای مردم فقیر (2001) و ساخت
699 خانه برای سیل زدگان منطقه اوریسا (2009 ) تنها گوشه ای از خدمات ساتیا سای
بابا به مردم هند است. این جدای از طرحهای مدرسه سازی او در 33 کشور جهان است که
در کشورهایی مثل کانادا به کیفیت خدمات آموزشی آن رده ممتاز اعطا شده است.
تعالیم و دیدگاههای
سای بابا
از
نظر سای بابا خداوند واحد و بیشکل اما واجد حضوری زنده (حی)،
فراگیر و همهگیر است. راهی که ساتیا سای
بابا پیش پای هر انسانی قرار میدهد، مسیری است که از طریق پنج
اصل ارزشهای انسانی، یعنی «ساتیا»[3]،
«دارما»[4]،
«شانتی»[5]،
«پرما» و«آهیمسا»[6]،
به خداوند میرسد. در حقیقت این همان پنج
عنصر وجودی هر دین است که انسان را به سعادت درک حضور حی خداوند راهنمایی میکند.
او درباره خود می گفت: «سای آمده تا وظیفه بزرگ متحد ساختن بشریت به عنوان یک
خانواده را با پیمان برادری انجام داده و درستی و عدالت را برقرار سازد و اصول
اخلاقیات را تعلیم دهد».
همچنین
در طی سخنرانی خود در نایروبی خاطرنشان کرد که «من آمده ام تا چراغ عشق را در
قلبهای شما روشن كنم تا ببینید كه نورافشانی این چراغ هر روز بیشتر می شود. من
نماینده هیچ دین و آئینی نیستم و در پی جمع كردن مرید و پیرو برای خودم نیستم. من
آمده ام تا برای شما از این ایمان وحدانی بگویم، این اصل معنوی، این راه عشق، این
تقوای عشق، این وظیفه عشق، این تعهدعشق. »
از نظر سای «انسان باید بر شش خصم یعنی هوس،
خشم، طمع، وابستگى، غرور و نفرت غلبه کند. کسی که ادعا میکند سرسپردة خدا است، هرگز نباید به خودپرستی مبتلا شود. او، دربارة ثروت
معتقد است که ثروت لازم است؛ اما باید به صورت امانت نزد انسان باشد و باید برای
انسانها مورد استفاده قرار گیرد.»
ساتیا سای بابا پیروان خود را به رعایت ۹ اصل
رفتاری تاکید فراوان می کرد که عبارتند از : مراقبه روزانه و ذکر نامهای خداوند ، نیایش و دعا به اتفاق اعضا
خانواده، شرکت دادن کودکان در برنامههای آموزشی معنوی، شرکت در امور خیریه و خدمت
عابدانه به خداوند، شرکت هفتگی در مراسم نیایش ، مطالعه منظم معنوی، نرمی در رفتار
و گفتار، پرهیز از بدگویی و غیبت، محدودکردن خواستهها و امیالف و صرف وجوه پسانداز
شده برای خدمت به خداوند از طریق خدمت به همنوعان.
تا
پیش از ترک کالبد جسمانی، سالانه میلیونها نفر از سراسر دنیا برای دیدن ساتیا سای
بابا به معبد بزرگ پراشانتی نیلایام می رفتند. بابا بدلیل نگاه فرادینی خود مراسم
بزرگی را به مناسبتهای بزرگ ادیان (عید فطر، عاشورا، کریسمس، بزرگداشت چستی صوفی
بزرگ هند، عید نوروز، سال نو چینیان و برخی اعیاد بزرگ هند) برگزار می کرد. [7]
از جانب پیروان او و سایر کسانی که به ملاقاتش
رفته اند گزارشات متعددی درباره معجزاتی همچون حاضر کردن خوراکی، طلا و جواهرات و
حتی یک خاکستر مقدس (بنام ویبوتی) وجود دارد، اعمالی که علی رغم تایید توسط
میلیونها شاهد، توسط منتقدان و مخالفان وی با شدت رد شده و به شعبده و جعل نسبت
داده می شود. خارج کردن حجم زیادی این خاکستر مقدس از هیچ یا از ظروفی همچون یک
کوزه خالی، خلق کوکوم، پودر صندل، آمریت (شهد مقدس)، آب مقدس، زنجیرها، قوطیهای
کوچک، دانههای رودراکشا، سنگهای گرانبها، انگشترها، دستبندها، گردن بندهای طلا،
شیوا لینگامهای مقدس به اشکال، ابعاد و رنگهای مختلف، خورده شدن ناگهانی
پراسادام (غذای پیشکش شده به خدا) در خانههای مریدان، خلق ردای مقدس در بسیاری
خانهها از عکسهای شری ساتیا سای، همه فهرست نشانههای حضور الهی و معجزات بابا
هستند. اینگونه گزارشات که در طی 60 سال گذشته توسط میلیونها انسان نقل شده بشدت
از جانب مخالفان وی انکار شده است.
از سوی دیگر روایتهای مستند شاهدان عینی نشان
می دهد که بابا می توانست اذهان را بخواند و گذشته و آینده را ببیند قادر به طی
الارض در سراسر جهان بوده و می توانست به طور همزمان در چندین جا حضور یابد.
ملاقات کنندگان او می گویند مرضی نیست که او شفا نداده باشد. علاوه بر تعدد این
شواهد، تاکنون موثق بودن این شهادتها خدشه دار نشده و از بین این افراد هرگز کسی
ابراز نداشته که در قبال دریافت پول شهادت دروغ از او گرفته باشند.
البته
خود سای بابا از معجزاتش بعنوان وسیله ای برای شناختش یاد می کند و هدف اصلی تعالیمش
را چیز دیگری می داند. او می گوید: «شما مرا تنها از راه كارهايم خواهید شناخت، به
همین دلیل گاهی برای آشكار ساختن اینكه كه هستم، كارت ویزیت خود را برایتان به جای
می گذارم... همان چیزی كه معجزه می نامید... من برای احیا این اصول در کل جهان
تجسم یافتهام. معجزات من، کارت دعوتی بیش
نیستند؛ معجزه اصلی من، ایجاد تغییر و تحول در درون شما است».
مخالفان و اتهامات
ساتیا سای بابا نیز همچون اشو،
دالایی لاما، ایلیا میم، پال توئیچل و سایر اساتید باطنی از سالهای دور تا کنون
بطور وسیعی مورد تخریب و تهاجم طیفهای مخالف خود قرار گرفته است. در بین اتهامات
وارده به او همچون دیگر اساتید، نسبتهای شنیع و متناقضی دیده می شود.
شبکه بی بی سی در ژوئن سال 2004 میلادی مستندی به
نام «مرتاض مرموز» ساخته و به نمایش در آورد كه در آن به شكایت یكی از مریدان سابق
«ساتیا» ( بنام آلایا رهم) از وی، به خاطر
سوءاستفاده و اذیت و آزارش پس از 25 سال خدمت پرداخته شده بود.
به
دلیل تناقضات بین ادعاهای فیلم با برخی از مدارک نادیده گرفته شده توسط برنامه
سازان بی بی سی، این فیلم با واکنشهای گوناگونی از جانب افراد مختلف مواجه شد، من
جمله «آشوك بهاگانی» متولی «بنیاد سای بابا» در لندن که در واکنش به این فیلم
اظهار داشت هیچ یك از شاكیان فوق الذكر تا آن زمان، به تنهائی با «سای بابا»
ملاقات نداشته اند. یكی از طرفداران «سای بابا» در این باره می گوید كه این
جنجالها چیزی از محبوبیت «سای بابا» نمی كاهد و هر چقدر اتهامات سنگینتری به وی
وارد شود، افراد بیشتری برای ملاقات با وی مشتاق می شوند و به همین دلیل یكی از
رؤسای سابق «مؤسسه آموزشی سای بابا» این انتقادات و اتهامات را بخشی از برنامه
«سای بابا» برای افزایش شهرتش می داند. نخست وزیر وقت هند در نامه ای سای بابا را بی
گناه و مایه افتخار هند خواند و اتهامات و جعلیات منتسب به او را مایه تاسف و
نگرانی دانست. قاضی سابق دادگاه عالی هند و چند تن دیگر از سران كشور هند نیز برای
مقابله با این گونه اتهامات، مراتب اعتراض خود را طی نامه ای اظهار كردند و از
مطبوعات خواستند كه پیش از انتشار این گونه اتهامات، از صحت آنها مطمئن شوند.
از سوی دیگر، بسیاری از ناظران و
تحلیلگران معتقدند که ساخت این فیلم توسط گزارشگر بی بی سی «تانیا داتا» با اهداف
شخصی و تجاری صورت گرفته و کاملا از جنبه بی طرفی خارج و مغایر با استانداردهای
گزارشگری است. از نظر این قشر، خانم داتا به علت تعصب خود، تنها با اکتفا کردن به شهادت های شخصی و ارائه
گزینشی اطلاعاتی که همسو با عقاید شخصی وی - برای متهم کردن ساتیا سای بابا به
عنوان یک متجاوز جنسی است- تمام استانداردهای ژورنالیسم بی طرف را نقض کرده است.
محور ادعاهای فیلم عمدتا سوء استفاده های جنسی
است اما بزعم برخی، افشاگری های اینچنینی بی بی سی همواره با مدارک دیگری همراه
است که علی رغم مرتبط بودن آنها با موضوع و هم وزنی شان از وجه اهمیت، توسط برنامه
سازان بی بی سی نادیده گرفته می شوند.
عده ای دیگر عقیده دارند بی بی سی با ساختن و
پرداختن به چنین مدارک جعلی، وجهه حرفه ای خود را تضعیف کرد. وجهه ای که در صورت
تبعیت از اصول ژورنالیسم حرفه ای از قبیل بی طرفی و عدم پیش داوری می توانستند
منصفانه تمام ابعاد یک بررسی مستند را در نظر گرفته و بکار ببندند. شاید به همین
دلیل باشد که درباره بی بی سی گفته می شود در این شبکه ما با یک سیستم روشنفکری
جدید اما عجیب و غریب مواجه ایم که فاقد تعادل در حوزه روانی بنظر می رسد. این عدم
تعادل تا جایی پیش رفته که حتی قادر به تشخیص مرز بین نظر شخصی و حقیقت، و فرق بین
مستند سازی منطقی و ساختن محصولات احساسی، عاطفی سینمایی نیست.
علاوه بر این، در فیلم از کارشناسانی استفاده
شده که در القاء عقاید شخصی خود به بینندگان تبحر خاصی داشتند اما اعتبار آنها از
وجوه مهمی زیر سوال بود. بعنوان مثال ژورنالیست و مولفی بنام کوش وانت سینک که از
او خواسته شد تا نظر تخصصی خود را در مورد تخلفات جنسی ساتیا سای بابا اعلام دارد.
او نظر خود را در تایید سمت و سوی برنامه سازان بی بی سی اعلام کرد اما هرگز نگفت
که دیدگاههای کارشناسی اش در مورد ساتیا سای بابا تاثیر گرفته از نظرات دوست
آمریکایی اش تال بروک است؛ یک مسیحی بنیاد گرا و متعصب با این باور که روشنگری
راهی شرارت آمیز به سوی شیطان است و مردان خدا و گوروها در تسخیر و تصرف شیطان به
سر می برند.
تال بروک فردی مدعی تجربه های خروج از بدن،
شنیدن اصوات ارواح راهنما، دیدن ذات روحانی و داشتن قدرت مبارزه با شیطان در قلمرو
ستارگان است که صریحاً اذعان داشته مواد مخدر ال- اس- دی را تجربه نموده و عضوی از
سازمانهای مدافع ال- اس- دی بوده است.
کارشناس دیگر برنامه شعبده باز آماتور و نظریه
پردازی بنام «باساوا پر منند» بود. جالب اینکه، «پرمنند» کسی است که خود بعنوان یک
گوروی پیشرو فرد خوشنامی نیست و علی رغم دم زدن از سطح بالایی از تعقل گرایی، کتبی
همچون سایکیک ترنس مدیوم را که توسط یک شارلاتان مشهور نوشته شده مورد
تایید قرارداده است. تایید مشابهی نیز
از جانب وی درباره کتاب روح شناسی حیوانات اثر کمنی لارسون صورت گرفت یعنی
شخصی که به صراحت مدعی تماس با ارواح مردگان بوده و خود را مجرای روح ودایی سیج
ودا ویاسا معرفی می کرد.
علاوه بر این، لازم به توجه است که بی بی سی
برنامه مذکور را تنها بر اساس ادعاها به نمایش کشید نه مستندات اثبات شده، در حالی
که نمی توان پذیرفت اتهاماتی این چنینی تنها بر اساس اتهامات و منابع ناقص به کسی
نسبت داده شود، بی آنکه شواهد اثبات شده ای در اختیار باشد و بی آنکه دفاعیه متهم شنیده
شود.
در این بین ممکن است سوالاتی مطرح شود که آیا
شبکه بی بی سی بر اساس خواست دولت انگلیس بابا را به محاکمه یکطرفه کشید؟ یا آنطور
که گفته می شود وجود برخی از نظریه پردازان آتئیست و خداناباور در پشت پرده برنامه
سازی های بی بی سی–به دلیل مشکل بنیادی آنها با پدیده خداگرایی - عامل این اتهام
زنی ها به یکی از شناخته شده ترین اساتید معنوی تاریخ بشر بوده است؟
می توان بدنبال پاسخ این سوالات رفت اما عامل
پنهان این جنجال هر چه که بود مدتی بعد بسیاری از ارگانهای کلان از جمله دفتر امور
کنسولی وزارت خارجه ایالات متحده ، یونسکو و حتی بخش کنسولی بریتانیا به انحاء مختلف از مواضع خود بر علیه سای بابا
عقب نشینی کردند. گفتنی است که بعدها مرید متهم کننده سای بابا (آلایا رهم) اعتراف
کرد که فردی الکلی و استعمال کننده مواد مخدر بوده و تمامی اتهامات خود را پس
گرفت. اما علی رغم این اعترافات و این واقعیت که هیچ دولتی نتوانست در مورد سو
استفاده های جنسی در هیچیک از دادگاههای قانونی و یا سفارت های هند اتهامی به
ساتیا سای بابا نسبت دهد، و علی رغم عدم اثبات حتی یک مورد از سو استفاده های
جنسی، (برنامه) مستند بی بی سی همچنان در گردش باقی ماند و چشمهای خود را به روی
حقایق و ضربات متقابل بست. بی بی سی با با
عدم عقب نشینی و اتخاذ این اعتبار خود را به خطر انداخت و خود را در معرض اتهاماتی
از جمله حمایت غیرسکولار، و رفتار متعصبانه بر ضد هندوها قرار داد.
لازم به ذکر است که در جریان پخش این مستند
گروه حقوق بشر هندوها (HHR)[8] که گروهی مستقل است با بی بی سی در مورد این مستند
تماس گرفت و سوالاتی مطرح کرد. این سوالات توسط شبکه مذکور بی پاسخ گذاشته شده و
بجای آن عنصر هندو که در مدارک اصلی وجود داشت را حذف نمود. ناظران معتقدند این
رسانه به جای درک تنوع آداب و سنتها و پشت سر گذاشتن موانع اجتماعی- فرهنگی با هدف
اتحاد مردم، از استانداردهای تبعیض آمیز گزارشگری من جمله دسته بندی مردم بر اساس
اعتقادات، پیش زمینه های قومی و فرهنگی استفاده می کند.
البته
خود بابا این اتهامات را با قار قار کلاغان معادل می داند و می گوید: «اگر در زمان
عیسی (ع) یك خیانتكار به نام یهودا وجود داشت، امروز هزاران یهودا در اطراف من
هستند. من به دنبال نام نیستم. بنابراین با بدگوئیهای مردم چیزی را از دست نمی
دهم؛ بلكه شكوه من روز به روز بیشتر خواهد شد. حتی اگر آنها دروغهای خود را در
تمام جهان فریاد بزنند، ذره ای از شكوه و افتخار من كاسته نخواهد شد. البته كسانی
بودند كه پس از شنیدن این دروغها از اطراف من پراكنده شدند. آنها هرگز پیروان
واقعی من نبودند. اگر آنها به قدرت واقعی سای بابا ایمان داشتند، از قارقار كلاغان
نمی هراسیدند. »
روایت جبهه ای متضاد
درباره بابا
افراطیون مذهبی ایران اما روایت
خود را از ساتیا سای بابا دارند. آنها با نادیده گرفتن روایات اسلامی[9]
درباره نشانه های انسان کامل او را صرفای یک مدعی الوهیت می خوانند و علی رغم تعدد
شاهدان، معجزات وی را شعبده بازی می دانند. در نقطه مقابل مستندی که بی بی سی
ساخت، جالب است که سایتهای حکومتی در ایران معتقدند ساتیا سای بابا عامل دولتهایی
استعمارگری همچون انگلیس بوده و برای ضربه وارد کردن به ادیانی همچون اسلام مورد
حمایت دستگاههای جاسوسی غرب قرار دارد:
«سال ها بعد
از وفات شیردی بابا عده ای با حمایت و برنامه ریزی دولت های استعمارگر، جانشین
تازه ای برای شیردی بابا پیدا کردند و او را ملقب به سای بابا کردند. این گونه
عرفان های نو ظهور و افکار انحرافی معمولا با حمایت دستگاه های جاسوسی غرب برای
ایجاد ادیان جدید و فرقه های منحرف، برای تهاجم به ادیان الهی درکشور های مختلف
مورد استفاده قرار می گیرد.»
از طرف دیگر
همین قشر بشدت از دیدگاههای پلورالیستی بابا عصبانی اند و می گویند:
«معنویت آیین سای
بابا بر مبنای کثرت گرایی عرفانی تبلیغ می شود. وی تصریح می کند که همه ی ادیان حق
اند و هیچ تفاوتی با یکدیگر ندارند، هر چند دین خود ساخته ی خویش را کامل ترین
آنها می داند و آن را به منزله ی صد می داند که چون کسی آن را داشته باشد، حقیقت
همه ی ادیان دیگر را که همگی از صد کمتر هستند، خواهد داشت.»
بنظر میرسد اثبات عدم تمایل سای بابا برای مصادره دین مردم از طریق درج این
دیدگاهش میسر باشد که می گوید: «در هر دینی که هستید، پیرو هر آیینی که هستید،
مسلمان یا مسیحی، هندو یا زرتشتی یا ادیان دیگر، یک مساله را از یاد نبرید و آن
عشق الهی است که هر دین، خواهان زنده کردن آن در پیرواناش است.» «برای ترویج رفاه در جامعه، همه ادیان سعی در اشاعه وحدت دارند.
شادکامی و سعادت جهان، در شادکامی و رفاه جامعه نهفتهاست. همه ادیان اهمیت والای زهد معنوی را توصیه میکنند. همه ادیان از مردم میخواهند تا به راه حقیقت بازگردند و ضرورت حصول خصایل نیک را گوشزد میکنند. بدین شکل، وقتی عصاره همه ادیان برای بشر یکی است پس چه دلیلی برای
اختلافات دینی باقی میماند. راهها متفاوت هستند، اما مقصد یکی است.» «من روحانی هیچ یک از ادیان نیستم. برای تبلیغ هیچ دینی نیز نیامدم. من
آمدهام که هندو، هندوی بهتری،
مسلمان، مسلمان بهتری و مسیحی، مسیحی
بهتری باشد.»
با اینکه ساتیا سای بابا حقانیت را برای همه
ادیان قائل است اما بر فرض که تنها مبلغ آئین تعلیمی خود می بود و آن را بهترین می
دانست. در اینصورت او تازه همان کاری را میکرد که مبلغین ادیان ابراهیمی و غیر
ابراهیمی قرنهاست به آن مشغولند.
بیش از سه دهه تلاش بی امان برای منحصر کردن
راه سعادت به یک اسلام تحریفی - کاری که اسلامگراهای رادیکال در ایران می کنند – و
مذموم دانستن این شکل انحصار گرایی برای دیگران آدمی را به یاد این بیت می اندازد
که گفت:
بخورد مال مسلمان و چو مالش بخورند
داد و فریاد برآرد که
مسلمانی نیست
***
ساتیا
سای بابا در سال 1963 میلادی در حالیكه 37 سال سن داشت دچار چندین حمله قلبی شد و
به ادعای برخی توسط خودش شفا یافت. پس از این واقعه، او پیش بینی كرد كه در سن 96
سالگی خواهد مرد و 8 سال بعد از مرگش نیز دوباره با نام «پرما سای بابا» به دنیا
خواهد آمد.
البته سای بابا در
بامداد روز یکشنبه ۲۴ آوریل ۲۰۱۱ به علت عارضه قلبی و در سن ۸۴ سالگی درگذشت. همین
امر باعث شد که سایتهای وابسته به روحانیت افراطی ایران دست به قال و جنجال بزنند
که او زمان مرگ خود را اشتباه پیشگویی کرده و 11 سال زودتر از پيشبيني خود از
دنیا رفت. اما ایجاد این ابهام به دلیل غلط بودن مبنای محاسبه است چرا که پیش بینی
سای بابا بر اساس نوعی تقویم هندویی صورت گرفته که بر مبنای حرکت ستارگان (و نه
خورشید یا ماه) محاسبه می شود. در این تقویم هر ماه 27 روز و هر سال 324 روز است. محاسبات مورد تایید
کارشناسان و ستاره شناسان آشنا با محاسبات ودایی (Vedic) نشان داده 96 سال نجومی (و طبق این تقویم ودایی)، معادل 31104
روز است که در تقویم شمسی رقمی برابر85 سال می شود.[10]
در هر حال پیكر بابا بعد از 2 روز، در
27 آوریل 2011 با حضور نخست وزیر هند، رئیس مجلس هند، نخست وزیر ایالت گجرات و
حدود 500 هزار نفر دیگر به خاك سپرده شد و شخصیتهای سیاسی مهمی مانند دالائی
لاما با صدور بیانیه هائی اظهار همدردی
كردند.
***
گذر از این سطور در وهله اول ذهن آدمی را به آشفتگی دچار می کند مابین دو
سو که آیا مدعیات مخالفان بابا را بپذیرد یا روایات بیش
از 50 میلیون نفر پیرو و طرفدار او در سطح جهان و در زمانی بیش از 60 سال؟
مادامی که ذهن در کشاکش این دو سوال درگیر است که: آیا بیش از یک دهم مردم دنیا در غفلت و خواب بازیچه شعبده بازی یک
مرتاض هندی شده اند؟ یا حقیقتی در روح و تعالیم او یافته اند که از اقصی نقاط جهان
به دیدارش شتافته و درسهایش را راهنما و احیا کننده ی روح یافته اند؟ بی
اختیار مصداقهای دیگری از رفتار با بزرگان و مشاهیر تاریخ به یاد میاید؛ آنجا که
مسیح (ع) نیز توسط کاهنان یهود فاسد، ساحر و شیطان خوانده شد و محمد (ص) شاعر و
دیوانه. آنجا که مولانا و شمس همجنس گرا خوانده شدند و پاپ (رهبر کاتولیکهای جهان)
و روسای جمهور کشورهای اروپایی و امریکایی شیطان پرست.
از طرفی عنصر مشترک دیدگاههای
اساتید معنوی، یعنی نگاه فرادینی و حقانیتی که برای همه ادیان قائلند، جای تعجبی
نمی گذارد که آنان به سختی مورد هجوم و تخریب مذهبیون افراطی و اقتدارگرایان قرار
گیرند چون خاصیت غالب سردمداران دینی، انحصار طلبی است خصوصا در این زمانه که دین
ابزاری برای حفظ قدرت و دکانی برای سلطه جویی و به استثمار کشیدن جسم و جان مردم
شده است. دلیل تبلیغات منفی آتئیست ها و منکران امور باطنی هم بی نیاز به توضیح
است چرا که هر گونه مکتب و تعلیم خدا محوری در تضاد ماهوی با مقوله خداناباوری
است. هرچند غیرموجه، اما انگیزه های تجاری و رقابتهای رسانه ای نیز در این بین
دلیلی منطقی برای ساخت شبه مستندهای جنجالی و تخریبی محسوب می شوند خصوصا اگر چنین
رسانه هایی تحت فرمان یکی از دو طیف فوق الذکر باشند. اینها در مجموع نگاه را به
سمت این حقیقت تلخ می برد که سوژه های تخریبهای جنجالی رسانه ها (مثل ساتیا سای
بابا) بیشتر از اینکه افراد منحرفی باشند قربانی منفعتهای قشری و جناحی قرار گرفته
اند.
ختم کلام اینکه جدالها و روایات
موافق و مخالف، و مملو از تناقض درباره ساتیا سای بابا و دیگر مردان حق در گوشه و
کنار جهان، نگارنده این مقال را به یاد کسی می اندازد که ماه را به دیگران نشان می
دهد اما اطرافیانش بر سر شکل و شمایل انگشت او به بحث و مجادله نشسته اند. و چه گویاست
اشاره حافظ درباره این جدلها آنجا که فرمود:
جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر
بنه چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند
منابع:
1-
ویکی پدیای انگلیسی
2-
ویکی پدیای فارسی
3-
کتاب نظام اساتید باطنی
4-
کتاب ساتیا سای بابا؛ بخشی از اتهامات و دفاعیات
[1]
«شردی سای بابا » گوروی هندی ای بود كه بین سالهای
1835 تا 1913 میلادی می زیست. وی هم در میان هندوها و هم در میان صوفیان هند به
عنوان قدیس و مراد شناخته می شد و به دلیل نگاه توحیدی ای كه در تعالیمش وجود
داشت، مورد احترام اغلب مسلمانان هند بود. زرتشتیان پارسی نیز او را به عنوان
مهمترین شخصیت روحانی غیر زرتشتی محترم می داشتند. او هیچ مبلغ، شاگرد یا فرزند
معنوی ای از خود به جای نگذاشت.
[2] بررسی
زندگی نامه سایر اساتید باطنی نشان می دهد از جمله اشتراکات آنها این است که همگی
آنها در مقعطی از زندگی خود در معرض یک
تجربه شهودی بزرگ قرار گرفته اند، نقطه عطفی که طي آن دچار يك چرخش و جهش ناگهاني
شده اند. اين همان شهود بزرگي است كه همه زندگي فرد را براي هميشه تحت تاثير خود
قرار داده است. گاهي اين شهود بزرگ بصورت آشنايي فرد با يك معلم بزرگ باطني بوده
است و گاهی بصورت تجربه های دیگری که منجر به حلول روح شده است. – استخراجی از کتاب نظام اساتید باطنی
[9] در تمام فرهنگ ها و مکاتب فکري و فلسفي و آيين ها و مذاهب و اديان، ردي از
انسان کامل را مشاهده مي کنيم. در اين ميان مي توان از يوگا، بودا، کنفوسيوس،
ارسطو، زرتشت، افلاطون، اپيکور، نيچه، مارکس، سارتر، عرفا، متصوفه، فلاسفه ، وبرخي
از روان شناسان معاصر نام برد که از انسان کامل سخن گفته اند. شـمارى از
نـويسنـدگان معاصـر نیز خـاستگاه و سـرچشمه نظريه انسان كـامل را فـرهـنـگهاى غيـر
اسلامـى قلمـداد كـرده انـد. از جمله گولپنارلى مـحقق برجسته ترك بر اين نظر است
كه ايـن نظريه از آيين بوديسـم تـاثير پذيرفته است. شمارى ايـن انديشه را اثر
پذيـرفته فلسفه يـونـانـى و يهودى مـى دانند. گـروهـى ريـشـه آن را در ايران پيـش
از اسلام و اسطـوره كيـومرث در اوستا جسته اند. شـمارى هـم سـرچشمه آن را در آثار
هـرمسـى و غنـوسـى و آيينهاى
ماقبل يهودى رديابى كرده اند. به نظر مـى رسـد ايـن نظريه افزون بـر پيشينه هـاى
يـاد شـده سـرچشمه هـاى قـرآنـى نيز دارد و مـورد تـوجه قرآن قـرار گرفته است.
[10] شاید به همین دلیل بوده که سای بابا در روز تولد 80
سالگی خود به همگان اعلام کرد که امروز تولد 90 ساللگی من است.