درسهای دعا و توکل
(قسمت
اول)
«كسی
كه امكان دعا و توكل را از دست داده مثل شیر بیدندان و عقاب بدون پر است. او یكی
از خورشیدهای اصلی زندگی خود را از دست داده.» ایلیا «میم»
در نظر مردم دعا و
توكل و بسیاری از امور باطنی دیگر، شبه واقعیتی است كه غالباً واقعیت ندارد پس جدی
گرفته نمیشود. كاری رؤیایی است كه برای انسانهای ضعیف و نیازمند خوب است. بیشتر
برای قوت قلب است و ناامید نشدن نه برای به تحقق رساندن و به تحقق رسیدن. گاهی
تمسخرآمیز است گاهی تحقیرآمیز. اگر هم به آن اندك احترامی تو خالی گذاشته میشود،
برای راحتی وجدان و خالی نبودن تقدس است. حتی بعضیها خجالت میكشند با صدای بلند
دعا كنند چون ممكن است به چیزهای مختلف متهم شوند. بیشتر مردم برای شكست از آن
استفاده میكنند تا توفیق. وقتی آنرا بهكار میگیرند كه مطمئن هستند كار از كار
گذشته و امكان ندارد درست شود، در اوج ناامیدی. از این رو دعای آنان غالباً به نتیجه
«نه» ختم میشود...
در ارتباط با خداوند و واقعیات الهی مانند دعا و
توكل و فیوضات، مردم یا منكراند كه در صورت انكار محروم از آنند و نخواهند دید
آنچه را كه انكار میكنند، پس آنرا تجربه نمیكنند. یا باور میكنند، باوری كه تردید
از اجزاء پنهان آن است. اینها گاهی میبینند و تجربه میكنند اما با شدتی كم و
اندازهای كم چون قدرتِ باورِ تردیدآمیز، اندك است و گاهی هم چیزی برای تجربه
كردنشان وجود ندارد. عدة اندكی هم ایمان دارند. اینها عموماً واقعیات باطنی و الهی
را میبینند و تجربه میكنند و از آن برخوردارند. و عدهای بسیار كمتر كه به آسانی
میتوان آنها را شمرد، به یقین كامل و یگانگی و لقاء رسیدهاند. آنان خود حقیقتی
باطنیاند و به چشمهای از واقعیات باطنی بدل شدهاند. نمیبینند بلكه دیدنیها را
به دیده میرسانند و تجربه نمیكنند كه خود موضوع تجربه جویندگانند.
در باوركنندگان، دعا
و توكل مثل لرزاندن كوه است كه میتواند تغییراتی را در سطح كوه پدید آورد. آنها میتوانند
در زندگی خود و دیگران اثر بگذارند اما نه تأثیراتی عمیق، میتوانند وضعیتها را تا
اندازهای تشدید یا تضعیف كنند اما نه متحول، لكن ایمانآورندگان میتوانند كوهها
را جابجا كنند و از میان راه بردارند. میتوانند اوضاع زندگی خود و دیگران را به
تناسب قدرت ایمانشان دگرگون سازند و در زیر و سطح زندگی، تغییراتی را بوجود آورند.
قادرند وضعیتها را به اوضاع دیگری تبدیل كنند و چیزها را به چیز دیگری بدل نمایند.
آنها كیمیاگرانی باطنیاند. اگر قدرت دعای باوركنندگان مثل نیروی بخار است، اقتدار
دعای ایمانآورندگان مانند نیروی برق است اما توان یقینداران و متصلان مثل قدرت
عظیم هستهای و نیروی ضد ماده و بلكه بیش از این است. آنان عیناً دارای قدرت خلاقه
الهیاند. میتوانند بوجود آورند و نابود كنند. وقتی با كوههای مسائل برخورد میكنند
در لرزاندن و جابجا كردن كوهها متوقف نمیشوند بلكه قادرند كوهها را محو و نابود
كنند یا جاییكه كوه نیست آنرا بوجود آورند. اگر باوركنندگان از آشنایان شاه و ایمانداران
از خانواده شاه محسوب میشوند، یقینداران و متصلان، به مقام شاهی رسیدهاند و تاج
بر سرند. متصلان یكی شدهاند و یكی هستند و یگانهاند، پس از تمام قدرت و شعور و
حضور یكی برخوردارند. آنان قادرند روح دعا و توان دعا كردن را به شایستگان بدهند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر