با الهام از آیه «بسم الله الرّحمن الرّحیم»
(قسمت دوم)
«بسم الله الرّحمن الرّحیم»، به نام «الله» ای است كه عاشق است و معشوق است و خود، حقیقت عشق است. عاشق، میفهمد كه عاشق چه میگوید و اگر انسان عاشق نباشد، معنای كلام خداوند پر محبت را درك نمیكند...
قرآن را با وضو باید گشود. ظاهر این وضو كار همگان است، اما باطن آن، كار نوادر زمان است. برای ورود به قرآن، باید با «بسم الله الرّحمن الرّحیم» وضو كرد و الاّ ورود به قرآن ممكن نیست. وضوی ظاهری با آب است و وضوی باطنی با عشق است. باید روح را با عشق شست تا بتوان به درون قرآن راه یافت و عمق قرآن را یافت. باید به صفت رحمن و رحیم موصوف شد تا به ادراك وصفی كه قرآن از خدا و حقیقت و زندگی دارد، نائل شد. شستن دست و صورت كافی نیست، شستن روح، ضروریست و برای طهارت روح، آن را باید با عشق شست، با محبت. و محبت حقیقی نیست مگر آنكه ناشی از پرستیدن خدای محبت باشد...
روحی كه آلوده است، روحی كه انباشته از كینه و نفرت و بدخواهی است، امكان راه یافتن به قرآن و عمق اسلام را ندارد. چون قدم آغازین را كه «بسم الله الرّحمن الرّحیم» است، واقعاً برنداشته.
پس مسلمانی حقیقی را باید با تخلیه و طهارت روح آغاز كنید. باید از نفرتها خالی شوید و از نور مهربانی برخوردار گردید. آنگاه اسلام و قرآن در معرض فهم شماست و مسلمانی حقیقی، تجربهشدنی است. وقتی نور بیاید، تاریكی بیرون میرود...
در مثال، در آن كوه غاری هست كه همة گنجهای عالم در آن گنجانده شده. درون غار پر است از مسیرها و دالانها و دهلیزها. در هر نقطة این غاری كه انتهایش نامعلوم است، قسمتی از این گنج بیپایان قرار داده شده. برای ورود به غار، باید سنگی كه جلوی آن است كنار برود. «بسم الله الرّحمن الرّحیم»، اگر به درستی و به راستی بكار برده شود، اگر خالصانه بیان شود، باعث ورود به این غار پر نور و پر گنج میشود. اما اگر صرفاً قیل و قال باشد، سنگی كه ورودی غار است تكان نمیخورد و غار باز نمیشود. اكثریت مسلمانان و اغلب مردم، تا درِ غار رفتهاند و اما هرگز به درون این غار نورانی، كه در آن هزاران خورشید هست، وارد نشدهاند. آنان قرآن را از پشت دیوارهای صخرهآسا دیدهاند، پس آنچه از آن دارند، تصوراتی از آن است، نه قدرت نهفته در آن، نه نور عظیمی كه در آن جریان دارد، نه شعور فراگیر و كاملی كه در آن موج میزند...
هر كسی كه از قرآن گفت، الزاماً از قرآن نیاموخته. هر كسی كه قرآن را میخواند، قرآن را نمیخورد. قرآن را باید به روح خوراند. آیات آن را باید خورد و هضم كرد و جذب كرد. روح را باید با آن تغذیه كرد. روحی كه اسماءالله در آن نهفته است. اگر قرآن به روح خورانده شود، دانههای اسماء؛ كه اسرار زمین و آسمانهاست، در روح انسان میروید. برای اینكه چیزی را بخوری، باید ابتدا آن را از راه دهانت به درون بدنت برسانی. گشودن دهان روح برای فهم قرآن، مانند باز شدن درِ آن غار است كه با «بسم الله الرّحمن الرّحیم» میسر میگردد. كلید اولین قفل قرآن، «بسم الله الرّحمن الرّحیم» است. حرف زدن دربارة كلید، به معنای داشتن كلید و امكان گشودن قفل نیست. باید این كلید را داشته باشی تا قفلگشایی عملی شود. باید كلید را به كار ببری تا قفل باز شود. داشتن كافی نیست، بكار بستن لازم است. محبتی كه شامل حال دیگران نشود، بخششی كه آشكارا عمل نكند، نه محبت است نه بخشش. پس گفتن «بسم الله الرّحمن الرّحیم»، وقتی راهگشاست كه در زندگی تو آشكار شود. خیر و خوبی تو به همگان برسد. بخشش تو شامل حال نیازمندان به آن شود. این همان بكار بستن كلید است. مهربانی تو وقتی واقعی است كه تو عملاً به خدا محبت داشته باشی، عمل تو این را نشان دهد و واقعاً به مخلوق خدا محبت كنی...
برگرفته از كتاب تعالیم حق (الاهیسم) ـ اثر ایلیا «میم»
انتشار اول در نشریه تفكر متعالی شماره 5
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر