مکتبهاي درماني از ديدگاه علوم باطني
تأليف: پِريا (شباب حسامي)
از ديدگاه علوم باطني چهارده مكتب درماني وجود دارد كه هر مكتب شامل سبكهاي مختلف درمان ميباشد.
1.پزشكي جسماني (يا ماده درماني): توجه اصلي و شايد تمام توجه پزشكي جسماني معطوف به جسم انسان بوده و بنابراين درمان بيماري (از اين طريق) بواسطة تغييراتي در جسم و بويژه تغييراتي در تركيبات شيميايي بدن يا اعمال تغيير مستقيم (اعم از حذف، پيوند، ترميم و..) در اعضاء و اندامهاي جسماني است. دو اهرم اصلي درمان، در پزشكي جسماني خوردن دارو يا اعمال جراحي است.
2. پزشكي حاشيه: شامل روشهاي حاشيهاي و كمك درمان است. اين روشها به تنهايي قادر به درمان بيماريها نيستند اما ميتوان از آنها به عنوان درمان كمكي و تكميل كنندةدرمانهاي اصولي بهره گرفت. از جمله روشهاي پزشكي حاشيه ميتوان به اين موارد اشاره كرد:
هومئوپاتي، مگاوتامين، الکساندر درماني، متد باخ، طب سوزني، ماساژ درماني وغيره. درمانهاي حاشيهاي عمدتاً داراي گرايش ماديگرا بوده و از روشهاي متكي به جسم و درمان مادي استفاده ميكنند.
3. انرژي درماني: كلية روشهايي كه متكي به انتقال و دريافت انرژياند در اين گروه قرار ميگيرند. بعضي از روشهاي معروفتر انرژي درماني عبارت است از:
هاله درماني، پولاريتي، درمان پرانيك (پرانا درماني)، ريكي و مانيتيزم (پاس درماني) در بسياري از تقسيم بنديها انواع روشهاي انرژي درماني، در طيف طب حاشيهاي قرار گرفته است. مضاف بر اينكه انرژي درماني، همانند ديگر روشهاي طب حاشيهاي، يك درمان كمكي و تقويتي محسوب شده و جزء روشهاي اصلي درمان به حساب نميآيد. عموماً انرژي درماني براي درمان بيماريها كاملاً كفايت نكرده و نميتواند يك بيماري ريشهدار و جدي را درمان كند.
4. ذهن درماني (روان درماني باطن گرا): يكي از مبناهاي اصلي ذهن درماني بر تغيير انديشهها و ديدگاهها و همچنين تغيير كلام و رفتارها استوار است. بر خلاف روشهاي طب حاشيهاي و انرژي درماني، ذهن درماني دربارة بسياري از بيماريها، يك درمان لازم و كافي محسوب ميشود و از طريق آن ميتوان به درمان كامل بسياري از بيماريها (ونه همه آنها) پرداخت. تغيير الگوهاي فكري، احساسي، كلامي و رفتاري يكي از مهمترين شيوهها ؟ عملكرد ذهن درماني است كه بر اين اصل مهم قرار دارد كه ميگويد: «منشاء بيماريها و ناراحتيهاي انسان در ذهن است بنابراين با تغيير ذهنيات (تغيير انديشهها و روحيات) ميتوان به تغيير در وضعيتهاي مادي و معنوي زندگي دست زد »
5. روح درماني: در روشهاي مختلف روح درماني مبناي اصلي درمان، اصالت روح است. بنابراين از آنجا كه روح، اصليترين بخش وجود انسان و بلكه مركز اصلي وجود او محسوب ميشود، هر گونه بيماري را بايد در آن ريشهيابي كرد و از طريق روحي معالجه نمود. تأثير گذاري مستقيم بر روح، استفاده و همكاري با ارواح درمانگر و استمداد از آنها (چه در درمان مستقيم و چه در تشخيص) از ويژگيهاي روح درماني است. روح درماني يكي از خطرناكترين روشهاي معالجه بوده كه در حين اجرا و پس از اجرا ممكن است پيامدهاي بسيار منفي و مخربي را به دنبال داشته باشد مگر اينكه توسط فردي كه داراي مهارت كاملاً كافي و تسلط زياد باشد، صورت گيرد. روش روح درماني همانند روش انرژي درماني داراي بيشترين مدعيان و شيادان حوزة درمانگري است. اين روش در صورتي كه توسط يك متخصص روح درماني انجام شود در مورد بعضي از بيماريها ممكن است درمان كافي محسوب شود اما به طور كلي روشي انتحاري با ريسك بالامي باشد.
6. رويا درماني: اعتقاد رويا بينان كهن بر اين است كه «زندگي انسان را روياهاي او ميسازند و زندگي ما در اين دنيا، نتيجة روياهايي است كه ميبينيم و ميسازيم »مطابق اين قانون ميتوان نتيجه گرفت كه با تغيير روياها بتوان تغييراتي واقعي را در زندگي بوجود آورد. البته موضوع رويابيني آنطور كه در الاهيسم بيان ميشود تفاوت بسيار فاحشي با مقولة رويابيني مطرح شده درعلوم ظاهري و باطني متعارف دارد. در هنر رويابيني الاهيسم از بيست و هشت حوزة رويا صحبت ميشود در حاليكه در علوم ظاهري مربوط به رويابيني از سه تا پنج حوزه حتي نام هم برده نميشود. در رويا درماني چند گروه از روياها مواجه ميشويم. روياهايي كه ديدن آن درمان كننده است. روياهايي كه ميتوانند توان شفا بخشي را به رويابين ببخشند. روياهايي كه حاوي شيوة درماناند و روياهايي كه تعبير آنها يا اعمال آنها (بعنوان نسخهاي غير مستقيم) به درمان بيماري منجر ميشود.
7. طبيعت درماني الاهيسم: بيماريها و مسائل دروني انسان نتيجة ناهماهنگيها و
فاصله ايست كه او با طبيعت (زميني و سماوي) دارد. بنابراين راه حل بيماريهاي انسان در بازگشت همه جانبه به طبيعت و هماهنگي با آن است. اين يكي از اصول اساسي طبيعت درماني است. در طبيعت درماني، اين واقعيت يادآوري و بازيابي ميشود كه پاسخ همة سوالات واقعي انسان در طبيعت (بعنوان تجسم واقعي خداوند) بوده و انسان علاوه بر داروهاي خوردني و غيرخوردني ميتواند از طريق شعور نهفته در طبيعت (با روشهايي مانند نشانه شناسي طبيعي) به درمان بيماريهاي خود نائل شود. از نظر طبيعت درماني، بيماريهاي انسان نتيجة ارتباط غير صحيح او يا قطع ارتباط او با طبيعت است.
8. روزه درماني: در اينجا منظور از روزه درماني، صرفاًً نخوردن آب و غذا نيست. بلكه روزه به پرهيز از چيزهاي معلوم در طول زمان مشخص اطلاق ميشود. به عبارتي روزهدار ميبايست چيز بخصوصي را كه ممكن است خوردني، رفتاري، ذهني يا غيره باشد، ترك كرده و از آن پرهيز نمايد. روزة غذايي، روزة محدود غذايي، روزة كلامي (روزة سكوت)، روزة نگاه و روزة فكري از جمله اشكال روزه درماني است.
9. تحقق درماني الاهيسم: فلسفهاي كه تحقق درماني مبتني بر آن است عبارت است از
اينكه خوشبختي و سلامت انسان در «خود بودن» اوست. يعني ما همان چيزي باشيم كه بايد باشيم بنابراين همان كاري را بكنيم كه بايد كنيم و همان چيزي را بدانيم كه بايد بدانيم. در غير اين صورت، گرفتاريها، بيماريها و ناراحتيهاي مختلف پديد ميآيند تا جريان زندگي ما را (كه به انحراف كشيده شده يا ممكن است كشيده شود) متوقف كرده تا بلكه بازگرديم به آنچه هستيم. طبق اين شيوه درماني، هر كسي داراي يك طرح تحققي است. وظيفهاي كه بايد به انجام برساند. ماداميكه شخصي در اين مسير حركت كند دچار مسئله و بيماري نخواهد شد و اگر دچار مسئلهاي شود اين مسئله در جهت تحقق بيشتر عمل خواهد كرد و به سلامتي بيشتر منجر خواهد شد.
10. شفاي الهي (خدا درماني): به مجموعه روشهايي كه در ارتباط با خداوند بوده و اصل بنيادي آنها ايجاد تغيير در ارتباط بين انسان و خداست، خدا درماني اطلاق ميشود. در مكتب خدا درماني كه ارتباط الهي (تسليم به حضور خداوند) درمان و شفاي همة بيماريهاي انسان محسوب ميشود. از اين نظر همه انواع بيماريها يا ناراحتيها و ضعفهاي انسان ريشه در ارتباط بين انسان و خدا دارد كه اگر اين حل شود، بيماري شفا مييابد. بدون شك، شفاي حقيقي، شفاي از جانب خداوند است و هيچ درماني بدون حضور خداوند كامل و نهايي نيست. بنياديترين اصل خدا درماني بر تسليم الهي استوار است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر